اللّٰه علیه ینعم أنعاماً و نِعمة» است که به جاى اِنعام [مصدر] قرار گرفته است، مانند انفاق و نفقه در «أنفقت علیه إنفاقاً و نفقة» که به یک معناست.
امین الإسلام طبرسى نیز مىنویسد:
۰.أصل النّعمة المبالغة و الزّیادة، یقال: دقَقت الدواء فأنعَمت دَقّه؛ أی بالغت فی دَقّه.۱
۰.اصل «نعمت» فزونى و زیادى است، «دققت الدواء فأنعمت دقّة» یعنى دارو را خوب و فراوان کوبیدم.
همچنین راغب در مفردات آورده است:
۰.النِّعمة [بالكسر فالسكون]: الحالة الحسنة، و بناء النِّعمة بناء الحالة الّتی یكون علیها الإنسان كالجِلسة و الرَّكبة. و النَّعمة [بالفتح فالسكون]: التنعّم، و بناؤها بناء المرّة من الفعل كالضَّربة و الشَّتمة. و النِّعمة للجنس تقال للقلیل و الكثیر... و الإنعام: إیصال الإحسان إلى الغیر، و لا یقال إلّا إذا كان الموصَل إلیه من جنس الناطقین، فإنّه لایقال أنعم فلان على فرسه... یقال: نعّمه تنعیماً فتنعّم؛ أی جعله فی نِعمة؛ أی لین عیش و خصب... و طعام ناعم، و جاریة ناعمة.۲
۰.واژه «نِعمَة» [با کسر حرف اوّل و سکون حرف بعدى] به معناى حالت نیکوست. وزن آن (فِعلة) بیانگر حالتى است که انسان بر آن است، مانند «جلسة» که حالت نشستن است و «رکبة» که حالت سوارى است. و «نَعمَة» به معناى رفاه و آسایش است و وزن آن (فَعلة) بر وقوع یکباره کار دلالت دارد، مانند ضَربة و شتمة (یک بار زدن). نِعمت، اسم جنس است که در کم و زیاد کاربرد دارد... و انعام، رساندن نیکى به دیگران است و تنها در باره انسانهای برخوردار از نعمت کاربرد دارد. از این رو، گفته نمىشود که بر اسبش نعمت داد. گفته مىشود «نعّمه تنعیماً فتنعّم؛ او را در راحتی زندگی و شادابى قرار داد»... «طعام ناعم» و «جاریة ناعمة» به معناى غذاى گوارا و دختر لطیف است.
بنا بر این، «نِعمة» بر وزن «فِعلة» اسم مصدر است و بر نوع خاصّى از