وثوق بوده است. در این جا بر اساس مبناى متأخّران، بحث مىکنیم. آنان، روایت ضعیف را چنین تعریف کردهاند:
۰.هو ما لا یجتمع فیه شروط الصحیح و الموثّق و الحسن، بأن یشتمل طریقه على مجروح بالفسق و نحوه، أو مجهول الحال، أو ما دون ذلک كالوضّاع.۱
۰.حدیثى است که شروط روایات صحیح، موثّق و حَسَن را ندارد، به این شکل که در سندش راوىاى است که به سبب فسق و مانند آن، تضعیف شده یا مجهول الحال است و یا بدتر، جعل کننده حدیث است.
بنا بر این، هر روایتى که داراى کوچکترین انقطاع سندى باشد یا یکى از راویان آن، مورد قدح و ذم باشد یا دستِ کم، یکى از راویان سلسله سند، ناشناخته باشد، ضعیف خوانده مىشود. این در حالى است که گاه ممکن است نام یک راوى در اثر سهلانگارى نسخهبردار، دچار ابهام شده باشد، یا روایتی موثّق، به واسطه حذف کلّ سند یا صدر آن، یا اختصار سند، به خبرى مرسل و ضعیف تبدیل شده باشد. در مواردى نیز ممکن است اطّلاعات رجالى ما از افراد واقع در سند، کم باشد و آنها واقعاً راستگو و ثقه باشند.
حتّى در بدترین حالت، بر فرضِ دروغگو یا جاعل بودن یک راوى، نمىتوان نتیجه گرفت که تمام سخنان او دروغ است و همه احادیثى که نقل مىکند، ساختگى و جعلى اند. راوىاى که مىخواهد حدیث جعل کند و احادیث جعلیاش پذیرفته شوند، باید سالها در مجالس حدیثى شرکت کند، چندین حدیث درست و پسندیده، نقل کند و چهره خوبى از خود به نمایش بگذارد تا بتواند در میان احادیث صحیح، چند حدیث جعلى هم نقل نماید. دروغگویان و فتنهجویان، در همه سخنانشان دروغ نمىگویند؛ بلکه چند حرف درست و