تقریباً همگان بر این باورند که غرض نهایی در تفسیر موضوعی، شناخت دیدگاه قرآن در یکی از موضوعات مطرح در قرآن یا عرضهشده بر آن است.۱
بنا بر این، اگر غرض اصلی در تفسیر موضوعی «شناخت دیدگاه قرآن درباره موضوعی معین» باشد، لازم است تفسیر موضوعی را قسیم تفسیر اصطلاحی بدانیم.
البته در لسان عمومی به استنباط معانی و مراد ظاهر آیاتی که دارای موضوع واحدی هستند، نیز تفسیر موضوعی اطلاق میگردد، ولی شایسته است برای مرزبندی دقیق میان انواع مطالعات قرآنی، این گونه استنباط را «تفسیر همموضوع» نامید تا هم نشان داد که چنین پژوهشهایی از سنخ تفسیر اصطلاحی هستند و هم تمایز آن با تفسیر موضوعی مشخص شود؛ چنان که دانشورانی چون عبدالستار سعید نیز متوجه لزوم تفاوتگذاری میان این دو نوع مطالعه آیات شده است.۲
با توجه به این مباحث «تفسیر گزینشی» به طور مستقیم، به مصحفی و مبحثی تقسیم میشود. از این رو، تقسیمات جدید و نسبت تفسیر اصطلاحی و تفسیر موضوعی به این شکل خواهد بود:

طبق این نمودار، روشن است که تفسیر موضوعی قسیم تفسیر اصطلاحی است، نه از اقسام آن.۳ البته «تفسیر موضوعی» از تفسیر اصطلاحی به عنوان ابزار