صددرصدی به آیات باشد، جز در مسائل فقهی ـ که دلیل معتبر بر حجت بودن ظن داریم ـ باید دیگر مفاد آیات را ـ که چندین برابر مفاد فقهی است ـ غیر قابل باور و عمل بدانیم.
از دیگر سو نیز نمیتوان هر ظنی را نیز مبنای عمل و اعتقاد قرار دارد. بنا بر این، در میان این دو محذور، آنچه حجیت خواهد یافت، علم عقلایی یا اطمینان است و خبر واحد ثقه و خبر مورد وثوق، چنین اقتضایی دارند که مصداق علم عقلایی و اطمینان باشند؛ چنان که اقوال لغویان نیز از دیگر صغریات حجیت علم عقلایی است.۱
با این نظریه مهمترین دلیل کسانی که قایل به عدم حجیت خبر واحد در تفسیر هستند، ابطال میگردد؛ چرا که آنان میگویند:
اولاً، خبر واحد ثقه چیزی بیش از ظن به صدور را افاده نمیدهد. لذا برای شنونده علم به درستی محتوای آن را فراهم نمیآورد. پس به خودی خود معتبر نیست، بلکه نیازمند پشتوانهای است که آن ظن را معتبر سازد.
ثانیاً، در یک نگاه کلی روایات دو دستهاند: یا از امور اعتباری شارع خبر میدهند، یعنی از بایدها و نبایدها و دیگر مقررات شرعی (امور تکلیفی) یا از امور واقعی، یعنی هست و نیست (امور تکوینی).
ثالثاً، تفسیر قرآن، بیان معانی واژگان و مراد الهی از آیات است. لذا در زمره امور هست و نیست قرار دارد و روایات تفسیری نیز بیانگر امری واقعی و حقیقی هستند.
رابعاً، در امور تکلیفی و اعتباری، شخص اعتبار کننده میتواند بگوید هر تکلیفی را که به وجودش ظن یافتی، در عمل قطعی الوجود بدان (= جعل حجیت)، اما در تعامل با امور تکوینی، که بحث عمل به دستور مطرح نیست