عوامل ايثار
در نضرة النعيم ، زير عنوان: «عواملى كه بر ايثار ، مساعدت مى كنند»، آمده است:
۱ . بزرگداشت حقوق : اگر حقوق در نظر انسان ، بزرگْ داشته شود ، آن را كاملاً رعايت مى كند و به آن ، جامه عمل مى پوشاند و تباه كردن آن را ناگوار مى داند و مى داند كه اگر به مقام ايثار نرسد ، حقوق را چنان كه شايسته است ، رعايت نمى كند . بنا بر اين ، ايثارش را براى مراقبت از حقوق ، قرار مى دهد .
۲ . نفرت از خسّت : هر گاه انسان از خسّت ، نفرت پيدا كند و آن را زشت بشمارد ، خود را ملزم به ايثار مى كند و راهى براى نجات از اين نفرت كينه آلود ، جز با ايثار ، براى خود نمى يابد .
۳ . ميل به مكارم اخلاقى : انسان ، بر حسب تمايل به ارزش هاى اخلاقى ، ايثار مى ورزد ، براى اين كه ايثار ، برترين درجه ارزش هاى اخلاقى است . ۱
به نظر مى رسد كه در ريشه يابى اسباب ايثار ، اين مقدار ، كافى نيست . درست است كه امورى مانند: بزرگداشت حقوق ، بيزارى از بخل و رغبت به ارزش هاى اخلاقى (مكارم اخلاق) در پيدايش خصلت ارزشمند ايثار ، مؤثّر است ، ليكن مسئله اصلى ، اين است كه اين خصوصياتى كه موجبات ايثار شمرده شده اند، چگونه در انسان تحقّق پيدا مى كنند و چه كسى به خاطر رغبت به ارزش هاى اخلاقى و نفرت از حرص و خِسّت ، و براى رعايت حقوق ديگران ، اقدام به ايثار مى نمايد و خواست ديگران را بر خواست خود ، مقدّم مى دارد؟
بررسى دقيق براى پاسخ دادن به اين سؤال ، نشان مى دهد كه ايثار ، ريشه اى جز ايمان نمى تواند داشته باشد . تقويت صفات نيكويى كه به صفت ايثار منتهى مى شوند نيز تنها در سايه ايمان ، امكان پذير است . از اين رو ، در مكاتب مادّى ، سخن گفتن از ارزش هاى اخلاقى ، شوخى اى بيش نيست و هدفى جز فريب دادن و گم راه كردن افكار عمومى ندارد.
بر اين پايه ، هر چه ايمان در وجود انسانْ تقويت شود ، به خصلت ارزشمند ايثار ، نزديك تر مى گردد و به فرموده امام على عليه السلام ، انسان ، در بالاترين مراتب ايمان ، ايثارگر مى شود ۲ و به گفته امام صادق عليه السلام ، مؤمنانِ كامل هستند كه در سختى ، ديگران را بر خود ، مقدّم مى دارند ۳ و هر چه ايمان ، كامل تر شود ، قدرت ايثارگرى در انسان ، افزون مى گردد تا به مرتبه ايثار جان و جانبازى مى رسد.
1. . نضرة النعيم: ج ۳ ص ۶۳۰ (به نقل از : مدارج السالكين ، ابن قيّم ، با اندكى تصرّف) .
2. . ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمه : ج ۱ ص ۱۲۹ ح ۱۵ .
3. . ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمه : ج ۱ ص ۱۳۹ ح ۴۱ .