يك . تعريف زهد
امام صادق عليه السلام ضمن تبيين سپاهيان خرد و نادانى ، «زهد نسبت به دنيا» را از سپاهيان خرد مى شمارد و آن را در نقطه مقابل «رغبت به دنيا» تعريف مى نمايد و مى فرمايد :
الزُّهدُ ، و ضِدُّهُ الرَّغبَةُ. ۱
زهد ، كه ضدّش رغبت است .
با در نظر گرفتن اين ره نمود بنيادى كه «زهد» از جنود خرد و تحت فرمان قوّه عاقله است ، به دو نكته مهم در تبيين زهد اسلامى مى توان دست يافت :
نكته اوّل ، اين است كه زهدى كه اسلامْ انسان را بدان دعوت مى كند ، خاستگاه عقلى و علمى دارد . به همين جهت ، صد در صد منطبق با خرد و منطق است و اگر پيامبر درونى (خرد) مقصود آن را بداند ، پيش از پيامبران بيرونى ، انسان را بدان دعوت مى نمايد .
نكته دوم ، اين است كه بى رغبتى ، دو گونه است :
الف ـ بى رغبتى طبيعى
بى رغبتى طبيعى ، آن است كه طبع انسان نسبت به چيزى ميل نداشته باشد ، چنان كه بيمار ، تمايلى به خوردن و نوشيدن ندارد .
ب . بى رغبتى قلبى
بى رغبتى قلبى ، آن است كه روح انسان نسبت به چيزى تمايل نداشته باشد ، هر چند طبع او مايل به آن باشد ، مانند بيمارى كه غذايى را دوست دارد؛ ولى به دليل اين كه مى داند خوردن آن براى او خطرساز است ، نه تنها در خود ميلى نسبت به آن احساس نمى كند ، بلكه قلبا از آن نفرت دارد .
با عنايت به اين مقدّمه مى توان دريافت كه زهد اسلامى ، به معناى بى رغبتى طبيعى به دنيا نيست (زيرا بى رغبتىِ طبيعى نسبت به لذايذ مادّى ، ارزش نيست و در واقع ، نوعى بيمارى است)؛ بلكه زهد اسلامى ، عبارت است از بى رغبتى قلبى نسبت به لذايذى كه براى انسان ، زيانبارند .
توضيح مطلب ، اين كه : گاه انسان طبعا مايل به كارى است؛ امّا خرد ، او را به دليل زيانبار بودن آن كار منع مى كند و انسان نيز با وجود علاقه قلبى به آن ، از انجام دادن آن خوددارى مى ورزد . اين اقدام ، «صبر» ناميده مى شود و كسى كه خويشتندارى مى كند ، «صابر» ناميده مى شود؛ چرا كه در برابر رغبت طبيعى و ميل قلبى خود مقاومت كرده است و اين ، ارزشى است بسيار والا ، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :
ما أحسَنَ بِالإِنسانِ أن يَصبِرَ عَمّا يَشتَهى . ۲
براى انسان ، چه زيباست كه در برابر خواسته[ هاى نفسانى اش ] صبر كند .
امام على عليه السلام در ره نمودى ديگر ، در پاسخ كسى كه از ايشان موعظه خواست ، مى فرمايد :
اُترُك لِما تَبقى ما تَشتَهى أبَدا
كَفى بِمَن عَفَّ عَمّا يَشتَهى كَرَما ۳
از خواهش هاى خود به خاطر آنچه جاويدان است ، دست بشوى .
در كرامت آدمى ، همين بس كه خويشتن را از خواهش هاى نفْس ، نگه دارد .
البتّه بايد توجّه داشت كه چنين شخصى از فضيلت صبر برخوردار است ، نه از فضيلت زهد . زهد ـ كه يك درجه بالاتر از صبر است ـ آن است كه بى ميلى قلبى نسبت به لذايذ زيانبار ، چنان بر انسانْ چيره شود كه رغبت طبيعى او تحت سيطره آن قرار گيرد ، به گونه اى كه خوددارى از لذايذ زيانبار ، نيازى به صبر و مقاومت نداشته باشد ؛ بلكه انسان ، ديگر ميلى نسبت به آنها در وجود خود ، احساس نكند . امام على عليه السلام در اشاره به اين حالت زيبا مى فرمايد :
ما أحسَنَ بِالإِنسانِ ألّا يَشتَهِىَ ما لا يَنبَغى . ۴
براى انسان ، چه زيباست كه آنچه را شايسته نيست ، نخواهد .
هنگامى كه انسان به اين مرتبه والا دست يافت و زاهد شد ، نسبت به اقبال و اِدبار دنيا بى تفاوت مى گردد ؛ يعنى نه اِقبال دنيا او را شادمان مى كند و نه اِدبار دنيا او را اندوهناك مى نمايد ، چنان كه امام على عليه السلام در تبيين خصلت «زهد» مى فرمايد :
الزُّهدُ كُلُّهُ بَينَ كَلِمَتَينِ مِنَ القُرآنِ ، قالَ اللّه ُ سُبحانَهُ : «لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَـلـكُمْ » . ۵
زهد ، در دو جمله از قرآن جمع شده است . خداوند سبحان مى فرمايد : « تا براى آنچه از دست شما مى رود ، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما مى دهد ، شادمان نشويد » .
و آنچه در تبيين زهد و تفاوت آن با صبر گفتيم ، در اين سخن نورانى امير مؤمنان ، خلاصه شده است :
إنَّمَا النّاسُ ثَلاثٌ : زاهِدٌ ، و راغِبٌ ، و صابِرٌ . فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِالدُّنيا إذا أتَتهُ ، و لا يَحزَنُ عَلَيها إذا فاتَتهُ ، و أمَّا الصّابِرُ فَيَتَمَنّاها بِقَلبِهِ ، فَإِن أدرَكَ مِنها شَيئا صَرَفَ عَنها نَفسَهُ لِعِلمِهِ بِسوءِ العاقِبَةِ ، و أمَّا الرّاغِبُ فَلا يُبالى مِن حِلٍّ أصابَها أم مِن حَرامٍ. ۶
مردم ، سه دسته اند : دنياگريز و دنياخواه و شكيبا . دنياگريز ، هر گاه دنيا به او برسد ، شاد نمى شود و هر گاه از دستش برود ، برايش غم نمى خورد . شكيبا ، دنيا را قلبا آرزو مى كند؛ امّا چون به چيزى از آن برسد ، جانش از آن روى بر مى گرداند ؛ زيرا از فرجام بد آن ، آگاه است . و دنياخواه ، اهمّيتى نمى دهد كه از طريق حلال به دنيا رسد ، يا از حرام .
1. . ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۴۰ ح ۸۰۲ .
2. غرر الحكم : ح ۹۶۴۸ ، عيون الحكم و المواعظ : ص ۴۷۹ ح ۸۸۰۵ .
3. . شرح الأخبار : ج ۲ ص ۳۸۳ .
4. . غرر الحكم : ح ۹۶۴۹ ، عيون الحكم و المواعظ : ص ۴۷۹ ح ۸۸۰۶ .
5. . ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۴۲ ح ۸۰۳ .
6. . ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۴۲ ح ۸۰۵ .