751
گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم

۲۵۱۹.المستدرك على الصحيحين عن أبي عقرب :كانَ لَهَبُ بنُ أبي لَهَبٍ ۱ يَسُبُّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ سَلِّط عَلَيهِ كَلبَكَ .
فَخَرَجَ في قافِلَةٍ يُريدُ الشّامَ ، فَنَزَلَ مَنزِلاً فَقالَ : إنّي أخافُ دَعوَةَ مُحَمَّدٍ . قالوا لَهُ : كَلّا ، فَحَطّوا مَتاعَهُم حَولَهُ وقَعَدوا يَحرُسونَهُ ، فَجاءَ الأَسَدُ فَانتَزَعَهُ فَذَهَبَ بِهِ . ۲

۱۶ / ۵ . كِسرى أبَرويزُ

۲۵۲۰.صحيح البخاري عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعَثَ بِكِتابِهِ إلى كِسرى مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ حُذافَةَ السَّهمِيِّ ، فَأَمَرَهُ أن يَدفَعَهُ إلى عَظيمِ البَحرَينِ ، فَدَفَعَهُ عَظيمُ البَحرَينِ إلى كِسرى ، فَلَمّا قَرَأَهُ مَزَّقَهُ ، فَحَسِبتُ أنَّ ابنَ المُسَيَّبِ قالَ : فَدَعا عَلَيهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُمَزَّقوا كُلَّ مُمَزَّقٍ . ۳

۲۵۱۹.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از ابو عقرب ـ: لَهَب بن ابى لَهَب ، ۴ به پيامبر صلى الله عليه و آله ناسزا مى گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «بار خدايا! درنده خود را بر او مسلّط گردان» .
بارى! لَهَب با كاروانى ره سپار شام شد و چون در منزلى فرود آمد ، گفت : من از نفرين محمّد ، بيمناكم .
كاروانيان به او گفتند : بيم مدار، و بار و بنه خود را پيرامونش قرار دادند و به نگهبانى از او نشستند. در اين هنگام، شير آمد و او را رُبود و بُرد .

۱۶ / ۵ . خسرو پرويز

۲۵۲۰.صحيح البخارىـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا ، نامه اش را توسّط عبد اللّه بن حُذافه سَهمى ، براى خسرو [پرويز ]فرستاد و به او دستور داد كه نامه را به حاكم بحرين بدهد. حاكم بحرين هم آن را به خسرو داد. چون خسرو ، نامه را خواند ، آن را پاره كرد. به گمانم ابن مسيّب گفت : پس، پيامبر خدا نفرينشان كرد كه به كلّى ، پاره پاره شوند .

1.قال في اُسد الغابة : قلت : كذا قال «لهب بن أبي لهب» وهذه القصة لعتيبة بن أبي لهب .

2.المستدرك على الصحيحين : ج ۲ ص ۵۸۸ ح ۳۹۸۴.

3.صحيح البخاري : ج ۴ ص ۱۶۱۰ ح ۴۱۶۲.

4.ابن اثير در اُسد الغابة آورده است : «لهب بن ابى لهب ، چنين گفت»، در حالى كه اين داستان ، [طبق مشهور ، ]مربوط به عتيبة بن ابى لهب است .


گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
750

۱۶ / ۳ . الحَكَمُ بنُ أبِي العاصِ

۲۵۱۷.الخرائج والجرائح عن جابر :إنَّ الحَكَمَ بنَ أبِي العاصِ عَمَّ عُثمانَ بنِ عَفّانَ كانَ يَستَهزِئُ مِن رَسولِ اللّهِ بِخُطوَتِهِ في مِشيَتِهِ ، ويَسخَرُ مِنهُ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَمشي يَوما وَالحَكَمُ خَلفَهُ يُحَرِّكُ كَتِفَيهِ ويُكَسِّرُ يَدَيهِ خَلفَ رَسولِ اللّهِ استِهزاءً مِنهُ بِمِشيَتِهِ صلى الله عليه و آله .
فَأَشارَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِيَدِهِ وقالَ : هكَذا فَكُن ! فَبَقِيَ الحَكَمُ عَلى تِلكَ الحالِ مِن تَحريكِ أكتافِهِ وتَكسيرِ يَدَيهِ ، ثُمَّ نَفاهُ عَنِ المَدينَةِ ولَعَنَهُ ، فَكانَ مَطرودا إلى أيّامِ عُثمانَ ، فَرَدَّهُ إلَى المَدينَةِ وأكرَمَهُ . ۱

۱۶ / ۴ . عُتَيبَةُ بنُ أبي لَهَبٍ

۲۵۱۸.دلائل النبوّة عن ابن طاووس عن أبيه :لَمّا تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى» ۲ قالَ عُتَيبَةُ بنُ أبي لَهَبٍ : كَفَرتُ بِرَبِّ النَّجمِ !
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَلَّطَ اللّهُ عَلَيكَ كَلبا مِن كِلابِهِ .
قالَ : فَحَدَّثَني موسَى بنُ مُحَمَّدِ بنِ إبراهيمَ عَن أبيهِ ، قالَ : خَرَجَ عُتَيبَةُ مَعَ أصحابِهِ في عيرٍ إلَى الشّامِ حَتّى إذا كانوا بِالشّامِ فَزَأَرَ الأَسَدُ ، فَجَعَلَت فَرائِصُهُ ۳ تُرعَدُ ، فَقيلَ لَهُ : مِن أيِّ شَيءٍ تُرعَدُ ؟ فَوَاللّهِ ما نَحنُ وأنتَ إلّا سَواءٌ .
فَقالَ : إنَّ مُحَمَّدا دَعا عَلَيَّ ، لا وَاللّهِ ما أظَلَّتِ السَّماءُ عَلى ذي لَهجَةٍ أصدَقَ مِن مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ وَضَعُوا العَشاءَ فَلَم يُدخِل يَدَهُ فيهِ ، ثُمَّ جاءَ النَّومُ فَحاطوهُ بِمَتاعِهِم ووَسَّطوهُ بَينَهُم وناموا ، فَجاءَهُمُ الأَسَدُ يَهمِسُ يَستَنشِقُ رُؤوسَهُم رَجُلاً رَجُلاً ، حَتَّى انتَهى إلَيهِ فَضَغَمَهُ ۴ ضَغمَةً كانَت إيّاها ، فَفَزِعَ وهُوَ بِآخِرِ رَمَقٍ وهُوَ يَقولُ : ألَم أقُل لَكُم إنَّ مُحَمَّدا أصدَقُ النّاسِ ؟ وماتَ . ۵

۱۶ / ۳ . حَكَم بن ابى العاص

۲۵۱۷.الخرائج والجرائحـ به نقل از جابر ـ: حكم بن ابى العاص، عموى عثمان بن عفّان، اَداى راه رفتن پيامبر خدا را در مى آورد و ايشان را مسخره مى كرد. روزى پيامبر خدا مى رفت و حَكَم ، در پشتِ سر او شانه هاى خود را مى جنبانْد و دستانش را پيچ و خم مى داد و راه رفتن ايشان را مسخره مى نمود .
پيامبر خدا ، با دستش اشاره كرد و فرمود : «همين سان بمان!» .
پس، حَكَم بر آن حالِ جنبيدن شانه ها و خميدگى دست هايش، باقى ماند.
پيامبر صلى الله عليه و آله بعدها او را از مدينه تبعيد كرد و لعنتش نمود . او تا روزگار عثمان ، همچنان در تبعيد بود . عثمان ، او را برگردانْد و گرامى اش داشت .

۱۶ / ۴ . عُتَيبة بن ابى لَهَب

۲۵۱۸.دلائل النبوّةـ به نقل از ابن طاووس ، از پدرش ـ: چون پيامبر خدا آيه «سوگند به اختر ، چون فرود آيد» را تلاوت كرد، عتيبة بن ابى لَهَب گفت : به خداوندِ اختر ، كافرم .
پيامبر خدا فرمود : «خداوند ، درنده اى از درندگانش را بر تو مسلّط گردانَد».
موسى بن محمّد بن ابراهيم ، از پدرش برايم نقل كرد كه عُتَيبه با يارانش در كاروانى ره سپار شام شدند . چون به شام رسيدند ، شيرى غرّيد . بدن عتيبه به لرزه افتاد . به او گفتند : از چه به لرزه افتادى؟ به خدا سوگند كه ما و تو يكسانيم.
عتيبه گفت : محمّد، مرا نفرين كرده است . به خدا سوگند كه در زير اين آسمان ، راستگوتر از محمّد، كسى نيست.
آن گاه ، شام آوردند ؛ امّا عَتَيبه دست به غذا نبُرد . وقتِ خواب شد و همسفرانش كالاهاى خود را گِرداگِرد عتيبه نهادند و او را در ميان خود گرفتند و خوابيدند . شير ، نَفَس زنان آمد و سرِ يكايك آنان را بوييد تا به او رسيد و چنان او را به دندان گَزيد كه كارش را ساخت . او در حالى كه وحشت زده بود و آخرين نفس هايش را مى كشيد ، مى گفت : نگفتم كه محمّد، راستگوترين مردمان است؟ و مُرد.

1.الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۱۶۸ ح ۲۵۸ .

2.النجم : ۱ .

3.الفَريصة : اللحم الذي بين الكتف والصدر ، وترعد فرائصه : أي ترجف (لسان العرب : ج ۷ ص ۶۴ «فرص») .

4.الضَّغم : العضّ الشديد ، وبه سمّي الأسدُ ضيغَما ، بزيادة الياء (النهاية : ج ۳ ص ۹۱ «ضغم») .

5.دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص ۴۵۷ ح ۳۸۳ .

  • نام منبع :
    گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي خوش نصيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 14390
صفحه از 1124
پرینت  ارسال به