ب ـ المُذنِبُ
۲۵۱۳.السنن الكبرى عن أبي هريرة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله اُتِيَ بِشارِبٍ فَأَمَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أصحابَهُ أن يَضرِبوهُ ، فَمِنهُم مَن ضَرَبَهُ بِنَعلِهِ ، ومِنهُم بِيَدِهِ ، ومِنهُم بِثَوبِهِ ، ثُمَّ قالَ : اِرجِعوا ، ثُمَّ أمَرَهُم فَبَكَّتوهُ ۱ ، فَقالوا : ألا تَستَحي ، مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله تَصنَعُ هذا ؟ ثُمَّ أرسَلَهُ ، فَلَمّا أدبَرَ وَقَعَ القَومُ يَدعونَ عَلَيهِ ويَسُبّونَهُ ، يَقولُ القائِلُ : اللّهُمَّ أخزِهِ ، اللّهُمَّ العَنهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :
لا تَقولوا هكَذا ولكِن قولوا : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . ۲
ج ـ مَن لا يَستَحِقُّ
۲۵۱۴.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَتِ اللَّعنَةُ مِن في صاحِبِها نَظَرَت ، فَإِن وَجَدَت مَسلَكا فِي الَّذي وُجِّهَت إلَيهِ ، وإلّا عادَت إلَى الَّذي خَرَجَت مِنهُ . ۳
الفصل السادس عشر : من دعا عليهم رسول اللّه صلى الله عليه و آله
۱۶ / ۱ . أبو موسَى الأَشعَرِيُ
۲۵۱۵.الأمالي للطوسي عن أبي تحيى :سَمِعتُ عَمّارَ بنَ ياسِرٍ يُعاتِبُ أبا موسَى الأَشعَرِيَّ ويُوَبِّخُهُ عَلى تَأَخُّرِهِ عَن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، وقُعودِهِ عَنِ الدُّخولِ في بَيعَتِهِ ، ويَقولُ لَهُ :
يا أبا موسى مَا الَّذي أخَّرَكَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ ؟ فَوَاللّهِ لَئِن شَكَكتَ فيهِ لَتَخرُجَنَّ عَنِ الإِسلامِ ، وأبو موسى يَقولُ لَهُ : لا تَفعَل ، ودَع عِتابَكَ لي ، فَإِنَّما أنَا أخوكَ .
فَقالَ لَهُ عَمّارٌ : ما أنَا لَكَ بِأَخٍ ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَلعَنُكَ لَيلَةَ العَقَبَةِ ، وقَد هَمَمتَ مَعَ القَومِ بِما هَمَمتَ ، فَقالَ لَهُ أبو موسى : أفَلَيسَ قَدِ استَغفَرَ لي ؟
قالَ عَمّارٌ : قَد سَمِعتُ اللَّعنَ ولَم أسمَعِ الاِستِغفارَ . ۴
ب ـ گنهكار
۲۵۱۳.السنن الكبرىـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: شرابخوارى را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند . پيامبر صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود كه او را بزنند. يكى با كفش خويش بر او زد، ديگرى با دستش و يكى با جامه اش. سپس، پيامبر خدا فرمود : «برگرديد».
آن گاه ، دستور داد تا او را سرزنش كنند.
اصحاب گفتند : شرم نمى كنى كه با بودن پيامبر خدا ، چنين مى كنى؟
سپس ، پيامبر صلى الله عليه و آله او را رها كرد. چون رفت، جمعيت به نفرين و دشنام گويىِ وى پرداختند . گوينده اى گفت : بار خدايا! خوارش كن. بار خدايا! لعنتش كن .
پيامبر خدا فرمود : «چنين مگوييد ؛ بلكه بگوييد : بار خدايا! او را بيامرز. بار خدايا! بر او رحم آور» .
ج ـ كسى كه مستحقّ نفرين نيست
۲۵۱۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه لعنت از دهان لعنت كننده خارج شود، مى نگرد ؛ اگر راهى [و وجه استحقاقى ]در آن كسى كه به او لعنت فرستاده شده است، نيافت ، به سوى كسى كه از او صادر شده است ، بر مى گردد [و دامان لعنت كننده را مى گيرد] .
فصل شانزدهم : كسانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نفرينشان كرد
۱۶ / ۱ . ابو موسى اشعرى
۲۵۱۵.الأمالى ، طوسىـ به نقل از ابو تحيى ـ: شنيدم كه عمّار بن ياسر، ابو موسى اشعرى را به سبب درنگش در پيوستن به على بن ابى طالب عليه السلام و خوددارى از بيعت با او ، سرزنش مى كند و به او مى گويد : اى ابو موسى! چه چيز باعث شد كه از امير مؤمنان ، كناره بگيرى؟ به خدا سوگند كه اگر در [حقّانيّت ]او شك داشته باشى ، قطعا از اسلام خارج شده اى.
ابو موسى به او گفت : نكوهشم مكن و از سرزنش من ، دست بردار، كه من برادر توام .
عمّار به او گفت : من ، برادرِ تو نيستم . شنيدم كه پيامبر خدا ، در شب عَقَبه ، تو را كه با آن مردم هم داستان شده بودى ، لعنت مى كند .
ابو موسى گفت : آيا جز اين است كه براى من ، طلب آمرزش كرد؟
عمّار گفت : من ، لعنت را شنيدم و طلب آمرزش را نشنيدم .