741
گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم

۱۴ / ۱۰ . فاطِمَةُ بِنتُ أسَدٍ

۲۴۹۹.الخرائج والجرائح :إنَّ عَلِيّا عليه السلام بَكى يَوما ، وقالَ : ماتَت اُمّي ، فَنَهَضَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ :
هِيَ وَاللّهِ اُمّي حَقّا ، ما رَأَيتُ مِن عَمّي شَيئا إلّا وقَد رَأَيتُ مِنها أكثَرَ مِنهُ .
ثُمَّ صاحَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ! هذِهِ بُردَتي فَأَزِّريها فيها ، وهذِهِ قَميصي فَدَرِّعيها فيها ، وهذا رِدائي فَأدرِجيها فيهِ ، فَإِذا فَرَغتِ مِن غُسلِها فَأَعلِميني .
فَأَعلَمَتهُ اُمُّ سَلَمَةَ ، فَحَمَلَها عَلى سَريرِها ثُمَّ صَلّى عَلَيها ، ثُمَّ نَزَلَ لَحدَها فَلَبِثَ ما شاءَ اللّهُ لا يُسمَعُ لَهُ إلّا هَمهَمَةٌ .
ثُمَّ صاحَ : يا فاطِمَةُ !
قالَت : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ .
قالَ : هَل رَأَيتِ ما ضَمِنتُ لَكِ ؟
قالَت : نَعَم ، فَجَزاكَ اللّهُ عَنّي فِي المَحيا وَالمَماتِ أفضَلَ الجَزاءِ .
فَلَمّا سَوّى عَلَيها وخَرَجَ ، سُئِلَ عَنها ، فَقالَ : قَرَأتُ عَلَيها يَوما «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَ دَى كَمَا خَلَقْنَـكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» ۱ فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، وما فُرادى ؟ قُلتُ : عُراةً . قالَت : وا سَوأَتاه ! فَسَأَلتُ اللّهَ ألّا يُبدِيَ ۲ عَورَتَها .
ثُمَّ سَأَلَتني عَن مُنكَرٍ ونَكيرٍ ، فَأَخبَرتُها بِحالِهِما ، بِأَنَّهُما كَيفَ يَجيئانِ . قالَت : وا غَوثاه بِاللّهِ مِنهُما ! فَسَأَلتُ اللّهَ أن لا يُرِيَهُما إيّاها ، وأن يَفسَحَ لَها في قَبرِها ، وأن يَحشُرَها في أكفانِها . ۳

۱۴ / ۱۰ . فاطمه بنت اسد

۲۴۹۹.الخرائج و الجرائح :روزى ، على عليه السلام گريست و گفت : مادرم درگذشت .
پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و فرمود : «به خدا سوگند كه او ، به راستى ، مادر من نيز هست. هيچ محبّتى از عمويم نديدم ، مگر آن كه بيشتر از آن را از او ديدم» .
سپس صدا زد : «اى اُمّ سلمه! اين بُردِ مرا به كمرش ببند و اين پيراهنم را به بالاتنه اش بپوشان و اين ردايم را بر او بپوشان و چون غسلش دادى ، مرا خبر كن» .
اُمّ سلمه پيامبر صلى الله عليه و آله را خبر كرد. ايشان، جنازه را بر تابوت نهاد و سپس بر او نماز گزارد و آن گاه وارد قبر شد . مدّتى گذشت و جز زمزمه اى از ايشان شنيده نمى شد. سپس [پيامبر صلى الله عليه و آله رو به جنازه ]صدا زد: «فاطمه!».
او گفت : بله، اى پيامبر خدا !
فرمود : «آيا آنچه را برايت ضمانت كرده بودم ، ديدى؟».
گفت : آرى . خداوند از جانب من ، به تو، در حيات و مَمات، برترين پاداش را بدهد !
چون پيامبر صلى الله عليه و آله لحد را پوشاند و بيرون آمد، از وى درباره آنچه فرمود ، سؤال كردند . فرمود : «روزى براى او اين آيه را قرائت كردم : «و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم ، [اكنون نيز ]تنها به سوى ما آمده ايد» . گفت : اى پيامبر خدا! تنها يعنى چه؟ گفتم : يعنى عريان . گفت : چه شرم آور! و من از خدا خواستم كه عورت او را آشكار نسازد .
سپس از من درباره نَكير و مُنكِر پرسيد و من از نحوه آمدن آن دو برايش گفتم . گفت : خدا به دادم برسد از آن دو! و من از خدا خواستم كه آن دو را به او نشان ندهد و قبرش را براى او فراخ گردانَد و وى را در همان كفنش محشور فرمايد» .

1.الأنعام : ۹۴ .

2.في المصدر : «تُبدِيَ» ، والصواب ما أثبتناه كما في نور الثقلين : ج ۱ ص ۷۴۷ ح ۱۸۸ .

3.الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۹۰ ح ۱۵۰ .


گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
740

۱۴ / ۶ . عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ

۲۴۹۵.المناقب لابن شهر آشوب :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ وهُوَ يَصنَعُ شَيئا مِن طينٍ مِن لُعَبِ الصِّبيانِ .
فَقالَ : ما تَصنَعُ بِهذا ؟ قالَ : أبيعُهُ . قالَ : ما تَصنَعُ بِثَمَنِهِ ؟ قالَ : أشتَري رُطَبا فَآكُلُهُ .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ بارِك لَهُ في صَفقَةِ يَمينِهِ . فَكانَ يُقالُ : مَا اشتَرى شَيئا قَطُّ إلّا رَبِحَ فيهِ . ۱

۱۴ / ۷ . عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ

۲۴۹۶.سنن الترمذي عن ابن عبّاس :دَعا لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُؤتِيَنِي الحِكمَةَ مَرَّتَينِ . ۲

۱۴ / ۸ . عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ

۲۴۹۷.المعجم الكبير عن عبد اللّه بن مسعود :مَرَّ بِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وأنَا في غَنَمٍ لِعُقبَةَ ، فَمَسَحَ رَأسي وقالَ : يَرحَمُكَ اللّهُ ، إنَّكَ غُلَيمٌ مُعَلَّمٌ . ۳

۱۴ / ۹ . عَمرُو بنُ الحَمِقِ

۲۴۹۸.المصنّف لابن أبي شيبة عن يونس بن سلمان عن جدّه عن عمرو بن الحمق :إنَّهُ سَقَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَبَنا ، فَقالَ: «اللّهُمَّ أمتِعهُ بِشَبابِهِ» ، فَلَقَد أتَت عَلَيهِ ثَمانونَ سَنَةً لا يَرى شَعرَةً بَيضاءَ . ۴

۱۴ / ۶ . عبد اللّه بن جعفر

۲۴۹۵.المناقب ، ابن شهرآشوب :پيامبر صلى الله عليه و آله بر عبد اللّه بن جعفر گذشت كه مشغول ساختن وسايل بازى كودكان از گِل بود. فرمود : «با اينها چه مى كنى؟» .
گفت : آنها را مى فروشم .
فرمود : «با پولشان چه مى كنى؟».
گفت : خرمايى مى خرم و مى خورم .
پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «بار خدايا! به او در كسب و كارش بركت ده».
گفته مى شد: از آن پس، او هرگز چيزى نخريد ، مگر آن كه در آن سود كرد.

۱۴ / ۷ . عبد اللّه بن عبّاس

۲۴۹۶.سنن الترمذىـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا برايم دو بار دعا كرد كه به من حكمت داده شود.

۱۴ / ۸ . عبد اللّه بن مسعود

۲۴۹۷.المعجم الكبيرـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: مشغول چرانيدن گوسفندان عُقبه بودم كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر من گذشت و دستى به سرم كشيد و فرمود : «خدايت رحمت كند! تو پسركى دانش آموخته هستى» .

۱۴ / ۹ . عَمرو بن حَمِق

۲۴۹۸.المصنَّف ، ابن ابى شَيبهـ به نقل از يونس بن سلمان ، از جدّش ـ: عمرو بن حَمِق به پيامبر صلى الله عليه و آله شير نوشاند. پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «بار خدايا! او را از جوانى اش برخوردار بدار» .
پس، هشتاد ساله شد و يك موى سپيد در خود نديد .

1.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۱ ص ۸۴ .

2.سنن الترمذي : ج ۵ ص ۶۷۹ ح ۳۸۲۳ .

3.المعجم الكبير : ج ۹ ص ۷۹ ح ۸۴۵۷ .

4.المصنّف لابن أبي شيبة : ج ۷ ص ۴۳۷ ح ۱۲۱ .

  • نام منبع :
    گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي خوش نصيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 15766
صفحه از 1124
پرینت  ارسال به