۱۳ / ۲ . عِدلُ القُرآنِ
۹۲۴.صحيح مسلم عن زَيد بن أرقَم :قامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَومًا فينا خَطيبًا بِماءٍ يُدعى «خُمًّا» بَينَ مَكَّةَ والمَدينَةِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ووَعَظَ وذَكَّرَ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ، ألا أيُّهَا النّاسُ، فَإِنَّما أنَا بَشَرٌ يوشِكُ أن يَأتِيَ رَسولُ رَبّي فَاُجيبَ ، وأنَا تارِكٌ فيكُم ثَقَلَينِ : أوَّلُهُما كتابُ اللّهِ فيهِ الهُدى والنّورُ ، فَخُذوا بِكتابِ اللّهِ واستَمسِكوا بِهِ . فَحَثَّ عَلى كِتابِ اللّهِ ورَغَّبَ فيهِ ، ثُمَّ قالَ : وأهلُ بَيتي ، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في أهلِ بَيتي ، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في أهلِ بَيتي ، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في أهلِ بَيتي . ۱
۱۳ / ۳ . خُلَفاءُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وأوصياؤه
۹۲۵.المعجم الكبير عن سَلمان :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ فَمَن وَصِيُّكَ ؟ فَسَكَتَ عَنّي ، فَلَمّا كانَ بَعدُ رَآني فَقالَ : يا سَلمانُ ، فَأَسرَعتُ إلَيهِ قُلتُ : لَبَّيكَ ، قالَ : تَعلَمُ مَن وَصِيُّ موسى ؟ قُلتُ : نَعَم ، يوشَعُ بنُ نونٍ ، قالَ : لِمَ ؟ قُلتُ : لِأَنَّهُ كانَ أعلَمَهُم ، قالَ : فَإِنَّ وَصِيّي ومَوضِعَ سِرِّي وخَيرَ مَن أترُكُ بَعدي ويُنجِزُ عِدَتي ويَقضي دَيني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . ۲
۹۲۶.رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في حَديثِ المِعراجِ ـ: يا رَبِّ ، ومَن أوصِيائي ؟ فَنوديتُ : يا مُحَمَّدُ ، أوصِياؤُكَ المَكتوبونَ عَلى ساقِ عَرشي ، فَنَظَرتُ وأنَا بَينَ يَدَي رَبّي جَلَّ جَلالُهُ إلى ساقِ العَرشِ ، فَرَأَيتُ اثنَي عَشَرَ نورًا ، في كُلِّ نورٍ سَطرٌ أخضَرُ مَكتوبٌ عَلَيهِ اسمُ وَصِيٍّ مِن أوصِيائي ، أوَّلُهُم عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ، وآخِرُهُم مَهدِيُّ اُمَّتي .
فَقُلتُ : يا رَبِّ ، هؤُلاءِ أوصِيائي مِن بَعدي ؟ فَنوديتُ : يا مُحَمَّدُ ، هؤُلاءِ أولِيائي وأحِبّائي وأصفِيائي وحُجَجي بَعدَكَ عَلى بَرِيَّتي ، وهُم أوصِياؤُكَ وخُلَفاؤُكَ وخَيرُ خَلقي بَعدَكَ . ۳
۱۳ / ۲ . همتاى قرآن
۹۲۴.صحيح مسلمـ به نقل از زيد بن ارقم ـ: پيامبر خدا، روزى در ميان ما در آبگيرى كه «خُم» ناميده مى شود و ميان مكّه و مدينه قرار دارد ، به خطبه برخاست و خداوند را ستود و پند داد و موعظه كرد و سپس فرمود: «امّا بعد، هان، اى مردم ! من هم بشرى هستم كه به زودى ، پيكِ پروردگارم نزد من مى آيد و من نيز او را پاسخ مى گويم. من در ميان شما دو چيز گران بها به يادگار مى نهم: نخستين آن دو، كتاب خداست كه در آن، هدايت و نور ، نهفته است . پس كتاب خدا را بگيريد و بدان، چنگ در زنيد».
پيامبر صلى الله عليه و آله به كتاب خدا ترغيب كرد و تشويق نمود و سپس فرمود: «و اهل بيت من ! خدا را در حقّ اهل بيتم به شما يادآور مى شوم؛ خدا را در حقّ اهل بيتم به شما يادآور مى شوم؛ خدا را در حقّ اهل بيتم به شما يادآور مى شوم!».
۱۳ / ۳ . جانشينان و اوصياى پيامبر صلى الله عليه و آله
۹۲۵.المعجم الكبيرـ به نقل از سلمان ـ: گفتم: اى پيامبر خدا! هر پيامبرى وصى اى دارد. وصىّ شما كيست؟
پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ من، سكوت كرد. بعداً چون مرا ديد، فرمود: «اى سلمان!».
من با سرعت گفتم: بله.
فرمود: «مى دانى وصىّ موسى كه بود؟».
گفتم: آرى ؛ يوشع بن نون.
فرمود: «چرا؟» .
گفتم: زيرا او داناترينِ ايشان بود.
فرمود: «وصى و رازدان من و بهترين كسى كه پس از خود به يادگار مى گذارم كه به وعده من تحقّق مى بخشد و قرضم را مى پردازد، على بن ابى طالب است».
۹۲۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در حديث معراج ـ: [گفتم:] بار خدايا! اوصياى من كيان اند؟
ندا در رسيد كه: «اى محمّد! نام اوصياى تو بر پايه عرش من، نوشته شده است».
من، در حالى كه در برابر پروردگار عز و جل قرار داشتم، به پايه عرش نگريستم و دوازده نور را ديدم كه در هر نور، سطرى سبزرنگ بود كه نام وصى اى از اوصياى من بر آن نوشته شده بود. نخستينِ آنها على بن ابى طالب و آخرينِ ايشان، مهدى امّتم بود.
گفتم: بار خدايا! اينان، اوصياى پس از من هستند؟
ندا در رسيد كه: «اى محمّد! اينان، اوليا، دوستان، برگزيدگان و حجّت هاى من بر مردم، پس از تو هستند. ايشان اند اوصيا و جانشينان تو و بهترينِ خلقم پس از تو».