۲ / ۱۵ . عُزَير عليه السلام
الكتاب
« أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَـذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ » . ۱
الحديث
۵۷۵.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ إلى أخي العُزَيرِ عليه السلام : يا عُزَيرُ ، إن أصابَتكَ مُصيبَةٌ فلا تَشكُني إلى خَلقي ، فقد أصابَني مِنكَ مَصائبُ كَثيرَةٌ ولَم أشكُكَ إلى مَلائكتي .
يا عُزَيرُ ، اعصِني بقَدرِ طاقَتِكَ على عَذابي ، وسَلْني حَوائجَكَ على مِقدارِ عَمَلِكَ ، ولا تأمَنْ مَكري حتّى تَدخُلَ جَنَّتي ، فاهتَزَّ عُزَيرٌ يَبكي ، فأوحَى اللّهُ إلَيهِ : لا تَبكِ يا عُزَيرُ ! فإن عَصَيتَني بجَهلِكَ غَفَرتُ لكَ بحِلمي ؛ لأنّي حَليمٌ لا أعجَلُ بالعُقوبَةِ على عِبادي وأنا أرحَمُ الرّاحِمينَ . ۲
۲ / ۱۶ . يُونُس عليه السلام
«وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ * فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَـهُ بِالْعَرَآءِ وَهُوَ سَقِيمٌ * وَ أَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ * وَ أَرْسَلْنَـهُ إِلَى مِاْئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ * فَـئامَنُواْ فَمَتَّعْنَـهُمْ إِلَى حِينٍ» . ۳
۲ / ۱۵ . عُزَير عليه السلام
قرآن
«يا چون آن كس كه به شهرى كه بام هايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ [ و با خود مى]گفت: «چگونه خداوند، [ اهلِ ]اين [ ويرانكده ]را پس از مرگشان زنده مى كند؟» . پس خداوند، او را [ به مدّت ] صد سال ميراند. آن گاه او را برانگيخت [ و به او ]فرمود : «چه قدر درنگ كردى؟» . گفت: «يك روز يا پاره اى از روز را درنگ كردم» . فرمود : «[ نه ؛ ]بلكه صد سال درنگ كردى . به خوراك و نوشيدنىِ خود بنگر [ كه طعم و رنگِ آن ]تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن [ كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم ] و هم تو را [ در مورد معاد ]نشانه اى براى مردم قرار دهيم. و به [ اين ]استخوان ها بنگر . چگونه آنها را برداشته ، به هم پيوند مى دهيم؛ سپس گوشت بر آن مى پوشانيم ؟» . پس هنگامى كه [ چگونگىِ زنده ساختن مُرده ] براى او آشكار شد، گفت: «[ اكنون ] مى دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست»» .
حديث
۵۷۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به برادرم عُزَير عليه السلام ، وحى فرمود : «اى عُزَير! اگر گرفتارى و مصيبتى به تو رسيد ، از من نزد خَلقم شكايت مكن ؛ زيرا از تو نيز مصايب بسيارى به من رسيده و من از تو نزد فرشتگانم شكايت نكرده ام .
اى عُزَير! به اندازه تحمّلت در برابر عذاب من ، مرا نافرمانى كن و نيازهايت را به اندازه عملت از من بخواه و از مكر من ، آسوده خاطر مباش ، تا به بهشت من در آيى» .
عُزَير بر خود لرزيد و گريست . خداوند به او وحى فرمود : «اى عُزَير! گريه مكن ؛ زيرا اگر از روى نادانى ات مرا نافرمانى كردى ، من با بردبارى خود ، تو را مى بخشم؛چرا كه من بردبارم و در كيفر بندگانم، شتاب نمى ورزم و من ، مهربان ترينِ مهربانانم» .
۲ / ۱۶ . يونس عليه السلام
«و در حقيقت، يونس از زمره فرستادگان بود. آن گاه كه به سوى كشتى پُر، بگريخت. پس [ يونس بين سرنشينان كشتى ]قرعه انداخت و خود از بازندگان شد . [ او را به دريا افكندند ]و عنبرماهى او را بلعيد ، در حالى كه او نكوهشگر خويش بود. و اگر او از زمره تسبيح كنندگان نبود، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى شوند، در شكم آن [ ماهى ] مى مانْد. پس او را در حالى كه ناخوش بود ، به زمين خشكى افكنديم و بر بالاى [ سَرِ ]او درختى از [ نوع ] كدو بُن رويانيديم و او را به سوى يكصدهزار [ نفر از ساكنان نينوا ]يا بيشتر روانه كرديم. پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم» .