معصيت نشده است ، هر چند تشريعا و از طريق پيامبرانش به انسان ها اعلام كرده است كه به معصيت ، رضايت تشريعى ندارد .
۲ . تمسّك به توحيد اَفعالى
دليل ديگر طرفداران جبر توحيد اَفعالى خداوند است كه بر اساس آن ، فاعل همه افعال ، خداست .
نقد دليل دوم
در مورد توحيد افعالى بايد گفت كه اگر توحيد اَفعالى ، به معناى انجام شدن همه كارها (از جمله كارهاى اختيارى انسان و گناهان او) به وسيله خدا باشد، اين معنا ، همان جبر است و سخنى است نادرست .
معناى درست توحيد اَفعالى ، اين است كه قدرت و توانايى انجام دادن همه افعال ، از سوى خداست ؛ يعنى حتّى آن گاه كه انسانْ كارى اختيارى انجام مى دهد ، نيز ، قدرت آن را از خدا دريافت كرده است .
دو . نظريّه تفويض
تفويض در مقابل جبر، يعنى واگذارى افعال انسان به طور مطلق به خود او .
بر اساس نظريّه تفويض انسان در محدوده افعال تفويض شده به او ، اصل «توانايى انجام دادن امور» را از خدا دريافت كرده است و پس از اين دريافت، او خود در افعال خويش استقلال دارد و تحقّق اين افعال ، منوط به اذن و اجازه تكوينى خدا نيست ؛ بلكه خداوند نسبت به اين افعال ، فاقد قدرت و توانايى است .
بر اساس اين نظريّه ، خداوند بر افعال انسان ، قدرت ندارد ؛ چرا كه انسان بر افعال اختيارى خويش قدرت دارد . در نتيجه اگر خداوند نيز به اين افعالْ قادر باشد، تعلّق دو قادر بر يك مقدور پيش مى آيد ، كه محال است .
نقد نظريه تفويض : لازمه اين نظريّه ، عجز و ضعف خدا و محدود شدن سلطنت اوست ؛ چرا كه بر اساس اين نظريّه ، خداوند بر افعال اختيارى انسان ها سلطنت ندارد و عاجز از اين است كه جلوى صدور فعل انسان ها را بگيرد ، در حالى كه محدوديت و عجز و ضعف ، از ويژگى هاى مخلوق است و نمى توان اين صفات را به خالق نسبت داد. امام باقر عليه السلام در رابطه با بطلان نظريّه تفويض (در كنار بطلان نظريّه جبر) مى فرمايد :
لَم يُفَوِّض الأَمرَ إِلى خَلقِهِ وَهنا مِنهُ وَضَعفا ، وَ لا أَجبَرَهُم عَلى مَعاصيهِ ظُلما . ۱ خداوند ، از روى سستى و ناتوانى ، كار را به آفريده اش نسپرده و آنها را از روى ستم ، به گناهان وا نداشته است .
سه . نظريّه «نه جبر و نه تفويض»
امامانِ اهل بيت عليهم السلام ضمن ردّ نظريّه جبر و نظريّه تفويض ، نظريّه صحيح را «جايگاهى ميان جبر و تفويض» دانسته اند . امام صادق عليه السلام در حديثى مى فرمايد :