تحليلى درباره جبر و تفويض و امر بين الأمرين
بحث جبر و تفويض ، از ديرباز ، ذهن انسان را به خود مشغول ساخته است .
براى روشن شدن اين مسئله ، اين موضوع را در سه بخشِ «نظريّه جبر»،«نظريّه تفويض» و «نظريّه نه جبر و نه تفويض» مورد بررسى قرار مى دهيم .
يك . نظريّه جبر
جبر ، در مقابل اختيار و آزادى است . انسان مجبور، انسانى است كه قدرت و اختيار و آزادى ندارد . انسان در مورد عملى خاص ، وقتى قادر و مختار است كه توانايى اراده و انجام دادن آن عمل و نيز توانايى ترك اراده و انجام ندادن آن عمل را داشته باشد.
دلايل نظريّه جبر و نقد آنها
طرفداران نظريّه جبر ، به دو دليل ، تمسّك كرده اند كه اجمالاً به طرح و نقد آن دو مى پردازيم :
۱ . تمسّك به قضا و قدر
مهم ترين دليل متكلّمان جبرى مذهب، قضا و قدر خداوند است . اينان اختيار انسان را منافى با عموميّت قضا و قدر خداوند مى دانند و معتقدند كه اگر خداوند براى انسان ، كارى مثل خوردن شراب را تقدير كرده باشد ، ولى انسانْ آزاد باشد كه آن را ترك كند و اين كار را انجام ندهد، خداوند ، مغلوب و انسان ، غالبْ فرض مى شود .
نقد دليل نخست
در پاسخ اين دليل ، بايد گفت كه قضا و قدر در افعال اختيارى انسان ، به معناى مجبور كردن او به اعمال خاصّى نيست ؛ بلكه تقدير خداوند در اين باره ، به اين معناست كه خداوند ، براى قدرت و توانايى انسان ، حدّى قائل شده و به اندازه معيّنى به انسان ، قدرت بخشيده است .
قضاى خداوند نيز به اين معناست كه خداوند به اين محدوديت ، حكم كرده و آن را ايجاد نموده است . البتّه به كار بردن اين قدرت محدود نيز ، مشروط به اذن خداست . بنا بر اين اگر انسان معصيت كند، خداوند ، مغلوب نمى شود ؛ چرا كه خود خداوند ، قدرت معصيت را به انسان داده و در هنگام معصيت نيز ، تكوينا مانع صدور