169
گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم

۳ / ۲ . مَعنَى الأَمرِ بَينَ الأَمرَينِ

۴۴۰.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لا يُطاعُ جَبرا ولا يُعصى مَغلوبا ولَم يُهمِلِ العِبادَ مِنَ المَملَكَةِ ، ولكِنَّهُ القادِرُ عَلى ما أقدَرَهُم عَلَيهِ ، وَالمالِكُ لِما مَلَّكَهُم إيّاهُ ، فَإِنَّ العِبادَ إنِ ائتَمَروا بِطاعَةِ اللّهِ لَم يَكُن مِنها مانِعٌ ولا عَنها صادٌّ ، وإن عَمِلوا بِمَعصِيَتِهِ فَشاءَ أن يَحولَ بَينَهُم وبَينَها فَعَلَ ، ولَيسَ مَن إن شاءَ أن يَحولَ بَينَهُ وبَينَ شَيءٍ (فَعَلَ) ، ولَم يَفعَلهُ ، فَأَتاهُ الَّذي فَعَلَهُ ، كانَ هُوَ الَّذي أدخَلَهُ فيهِ ۱ . ۲

۳ / ۳ . ذَمُّ القائِلينَ بِالجَبرِ

۴۴۱.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما عَرَفَ اللّهَ مَن شَبَّهَهُ بِخَلقِهِ ولا وَصَفَهُ بِالعَدلِ مَن نَسَبَ إلَيهِ ذُنوبَ عِبادِهِ . ۳

۳ / ۴ . ذَمُّ القَدَرِيَّةِ

۴۴۲.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتي لا تَنالُهُم شَفاعَتي يَومَ القِيامَةِ : المُرجِئَةُ وَالقَدَرِيَّةُ . ۴

۴۴۳.عنه صلى الله عليه و آله :لُعِنَتِ القَدَرِيَّةُ عَلى لِسانِ سَبعينَ نَبِيّا . ۵

۳ / ۵ . مَعنَى القَدَرِيَّةِ

أ ـ ما يَدُلُّ عَلى أنَّ القَدَرِيَّةَ هُمُ المُفَوِّضَةُ

۴۴۴.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :القَدَرِيَّةُ الَّذينَ يَقولونَ : الخَيرُ وَالشَّرُّ بِأَيدينا ؛ لَيسَ لَهُم في شَفاعَتي نَصيبٌ ، ولا أنَا مِنهُم ولا هُم مِنّي . ۶

۳ / ۲ . معناى «امر ميان دو امر»

۴۴۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند از روى اجبار ، فرمانبرى، و از روى شكست ، نافرمانى نمى شود و بندگان را بدون سرپرست ، رها نكرده است ؛ ليكن او بر آنچه آنان را بر آن نيرومند ساخته ، تواناست و چيزى را كه به آنان تمليك نموده ، مالك است ؛ چرا كه اگر بندگان ، از خدا فرمان برند ، چيزى و كسى نمى تواند از آن باز بدارد ، و اگر [قصد كنند كه ]مرتكب نافرمانى خدا شوند و خدا بخواهد ميان آنان و آن [نافرمانى ]جدايى اندازد ، چنين مى كند ، و [البتّه ]چنين نيست كه اگر كسى خواست ميان كسى و كار او مانع شود ، ولى نشد و آن شخص آن كار را انجام داد ، [بتوان گفت كه ]مانع كار ، آن كس را به آن كار وادار نموده است ۷ .

۳ / ۳ . نكوهش معتقدان به جبر

۴۴۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را به آفريده اش تشبيه نمايد ، او را [به درستى ]نشناخته است ، و هر كه گناهان بندگان را به خدا نسبت دهد ، او را عادل ندانسته است .

۳ / ۴ . نكوهش قدريّه

۴۴۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو گروه از امّت من هستند كه روز رستاخيز ، شفاعتم شامل آنها نمى گردد : مرجئه و قدريّه .

۴۴۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قدريّه ، بر زبان هفتاد پيامبر ، نفرين شده اند .

۳ / ۵ . مقصود از قَدَريّه

الف ـ آنچه دلالت مى كند بر اين كه قدريّه همان مُفَوِّضه اند

۴۴۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قدريّه ، ۸ كسانى هستند كه مى گويند : خير و شر ، در اختيار ماست . آنان از شفاعت من بهره اى ندارند . نه من از آنان هستم و نه آنان از من اند .

1.توضيح ذلك : إنّ مجرّد القدرة على الحيلولة بين العبد وفعله لا يدلّ على كونه تعالى فاعله ، إذ القدرة على المنع غير المنع ، ولا يوجب إسناد الفعل إليه سبحانه .

2.تحف العقول : ص ۳۷ .

3.التوحيد : ص ۴۷ ح ۱۰ .

4.حلية الأولياء : ج ۹ ص ۲۵۴.

5.الطرائف : ص ۳۴۴ .

6.الفردوس : ج ۳ ص ۲۳۸ ح ۴۷۰۶.

7.توضيح، اين كه : صِرف قدرت داشتن خداوندبر حايل شدن ميان شخص و كارش ، بر اين كه خداوند ، كننده آن كار است ، دلالت نمى كند ؛ زيرا توانايى بر جلوگيرى ، غير از جلوگيرى كردن است و موجب نسبت دادن كار به خداوند سبحان نمى شود.

8.علّامه طباطبايى مى گويد: ناميده شدن اينان به «قدريّه» ، از اين حديثِ صحيح پيامبر صلى الله عليه و آله گرفته شده كه: «همانا قَدَريّه، مَجوس اين امّت اند...». پس، مجبّره، مُفَوِّضه را به اين سببْ «قدريّه» خواندند كه آنان قَدَر را انكار مى كردند و بر ضدّ آن، سخن مى راندند و [ از سوى ديگر،] مفوّضه، مجبره را به اين سببْ «قَدَريّه» خواندند كه آنان قَدَر را اثبات مى كردند. البتّه آنچه از احاديث امامانِ اهل بيت عليهم السلام به دست مى آيد، اين است كه ايشان هر دو فرقه (مجبّره و مفوّضه) را قدريّه ناميده اند و حديث پيامبر صلى الله عليه و آله را بر هر دو ، تطبيق داده اند. مجبّره را قدريّه خوانده اند؛ زيرا آنان خير و شر و طاعت و معصيت را به غير انسان، نسبت مى دهند، چنان كه مَجوس، قائل اند كه فاعل همه خيرها و شرها، [ كسى] جز انسان است، و سخن امام عليه السلام در اين حديث، بنا بر همين نظر [ آنها ]است. و مفوّضه را نيز قدريّه خوانده اند؛ زيرا آنان قائل به دو خالق در عالم اند: [ يكى ]انسان، نسبت به افعالش و [ ديگرى ]خداوندِ سبحان، نسبت به ديگر كارها، چنان كه مجوس به خداى خير و خداى شر معتقدند ، و سخن امام عليه السلام در احاديث بعد كه: «نه جبر و نه قَدَر»، ناظر به همين باور است (الكافى : ج ۱ ص ۱۵۷ ، پانوشت) .


گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
168

الفصل الثّالث : دور التقدير في أفعال الإنسان

۳ / ۱ . تَقديرُ الفَرائِضِ وَالفَضائِلِ وَالمَعاصي

۴۳۹.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَنِ اللّهِ أروي حَديثي ، إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يَقولُ : يَابنَ آدَمَ بِمَشيئَتي كُنتَ أنتَ الَّذي تَشاءُ لِنَفسِكَ ما تَشاءُ ، وبِإِرادَتي كُنتَ أنتَ الَّذي تُريدُ لِنَفسِكَ ما تُريدُ ، وبِفَضلِ نِعمَتي عَلَيكَ قَوِيتَ عَلى مَعصِيَتي ، وبِعِصمَتي وعَوني وعافِيَتي أدَّيتَ إلَيَّ فَرائِضي ، فَأَنَا أولى بِحَسَناتِكَ مِنكَ ، وأنتَ أولى بِسَيِّئاتِكَ مِنّي ، فَالخَيرُ مِنّي إلَيكَ بِما أولَيتُ بَداءٌ ۱ ، وَالشَّرُّ مِنّي إلَيكَ بِما جَنَيتَ جَزاءٌ ، وبِإِحساني إلَيكَ قَوِيتَ عَلى طاعَتي ، وبِسوءِ ظَنِّكَ بي قَنَطتَ مِن رَحمَتي ، فَلِيَ الحَمدُ وَالحُجَّةُ عَلَيكَ بِالبَيانِ ، ولِيَ السَّبيلُ عَلَيكَ بِالعِصيانِ ، ولَكَ جَزاءُ الخَيرِ عِندي بِالإِحسانِ ، لَم أدَع تَحذيرَكَ ، ولَم آخُذكَ عِندَ عِزَّتِكَ ، ولَم اُكَلِّفكَ فَوقَ طاقَتِكَ ، ولَم أحمِلكَ مِنَ الأَمانَةِ إلّا ما أقرَرتَ بِهِ عَلى نَفسِكَ ، رَضيتُ لِنَفسي مِنكَ ما رَضيتَ لِنَفسِكَ مِنّي . ۲

فصل سوم : نقش تقدير در كارهاى انسان

۳ / ۱ . تقدير واجبات و فضايل و گناهان

۴۳۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سخن خود را از خدا روايت مى كنم . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد : «اى فرزند آدم! به مشيّت من است كه آنچه مى خواهى ، براى خود مى خواهى ، و به اراده من است كه آنچه اراده مى كنى ، براى خود اراده مى كنى ، و به سبب بسيارى نعمتم بر تو ، بر نافرمانى از من نيرو گرفتى ، و در سايه پاكى و يارى و آسايش من ، واجب هاى مرا براى من ادا نمودى . پس ، من به نيكى هاى تو از تو سزاوارترم و تو به بدى هايت از من شايسته ترى . پس ، خير رسيده از جانب من به تو ـ كه به خاطر سزاوارى من است ـ ابتدايى است [نه بازتاب عمل تو] ، و شرّ رسيده از جانب من به تو ـ كه به سبب جُرم توست ـ يك كيفر است ، و به سبب احسان من به تو ، بر فرمانبرى از من ، نيرو گرفتى و به جهت بدگمانى به من ، از رحمتم نوميد گشتى . پس به خاطر بيان ، ستايش ، از آنِ من و حجّت ، عليه توست ، و به جهت نافرمانى [ات] ، دستم بر تو باز است ، و به جهت احسانت ، نزد من پاداش خير دارى . هشدار دادن به تو را ترك نمى كنم ، براى سركشى ات مؤاخذه ات نمى نمايم [و هشدارت مى دهم] ، و به بيشتر از توانايى ات موظّفت نمى كنم ، و به تو تحميل نمى كنم از امانت ، جز آن مقدارى كه عليه خود اعتراف نمودى . از تو خشنودم ، به مقدارى كه پيش خودت از من خشنودى» .

1.بالرفع خبر للخير وكذا الجملة التالية أي الخير الواصل منّي إليك مبتدء من دون استحقاقك لأنّ مبادئ الخير الذى تستحقّه بعملك أيضاً منّي ، والشرّ الواصل جزاء متفرّع على جنايتك . وفي نسخة «ب» بالنصب وهو على التمييز والخبر مقدّر (هامش المصدر : ص ۳۴۰) .

2.التوحيد : ص ۳۴۳ ح ۱۳ .

  • نام منبع :
    گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي خوش نصيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 15192
صفحه از 1124
پرینت  ارسال به