143
گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم

الحديث

۳۷۱.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إِنّي أَسأَ لُكَ بِاسمِكَ... يا أَحكَمَ الحاكِمينَ، يا أَعدَلَ العادِلينَ، يا أَصدَقَ الصّادِقينَ. ۱

۳ / ۳۰ . الصَّمَدُ ۲

الكتاب

«اللَّهُ الصَّمَدُ» . ۳

الحديث

۳۷۲.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصَّمَدُ الَّذي لا جَوفَ لَهُ . ۴

۳ / ۳۱ . الظّاهِرُ ، الباطِنُ

۳۷۳.رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ فِي الدُّعاءِ ـ: أَنتَ الظّاهِرُ فَلَيسَ ۵ فَوقَكَ شَيءٌ ، وأَنتَ الباطِنُ فَلَيسَ دونَكَ شَيءٌ . ۶

حديث

۳۷۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوندا! من از تو درخواست مى كنم به نامت . . . اى حاكم ترينِ حاكمان ، اى دادگرترينِ دادگران ، اى راستگوترينِ راستگويان!

۳ / ۳۰ . صمد ۷

قرآن

«خداى صمد» .

حديث

۳۷۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صمد ، كسى است كه ميانْ تهى نيست .

۳ / ۳۱ . ظاهر، باطن ۸

۳۷۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در دعا ـ: تويى ظاهر كه فراتر ۹ از تو چيزى نيست ، و تويى باطن كه نزديك تر از تو [به اشيا]چيزى نيست .

1.المصباح للكفعمي : ص ۳۳۸ .

2.«الصَّمد» صفة مشبهة من مادّة «صمد» . وله معنيان : أَحدهما: القصد ، والآخر : الصلابة في الشيء (معجم مقاييس اللغة : ج ۳ ص ۳۰۹) . إِنّ إِطلاق اسم «الصَّمد» على اللّه سبحانه في ضوء المعنى الأَوّل يعود إِلى أَنّ اللّه هو السيّد المصمود إِليه في الحوائج ، وفي ضوء المعنى الثاني يعود إِلى أَنّ اللّه هو الذي لا جوف له ، والقصد من «لا جوف له» خلوّه من النقص ، ومن هنا فصمديّته تعالى تعني أَنّه الوجود المطلق ، ولا سبيل للنقص إِلى ذاته المقدّسة .

3.الإخلاص : ۲ .

4.المعجم الكبير : ج ۲ ص ۲۲ ح ۱۱۶۲ .

5.«الظَّاهر» اسم فاعل من مادّة «ظهر» وهو يدلّ على قوّة وبروز ، ومن ذلك ظهر الشيء ، يظهر ظهورا ، فهو ظاهر ، إِذا انكشف وبرز . و«الباطن» اسم فاعل من مادّة «بطن» وهو خلاف الظهر والانكشاف . باطن الأَمر: دَخْلَتُه ، خلاف ظاهره (معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۲۵۹). إنّ السؤال الذي يمكن أَن يُثار حول هاتين الصفتين وكيف تُطلَق هاتان الصفتان المتضادتان على اللّه في آنٍ واحدٍ؟ يقول أَمير المؤمنين عليّ عليه السلام في الجواب عن هذا السؤال ما مضمونه : «إنّ حيثيّة الظهور هي غير حيثيّة البطون ، وأَنّ اللّه سبحانه ظاهر على العقول من حيث أَفعاله ، لكنّه باطن عنها من حيث ذاته ، ولا يتيسّر للإنسان بقواه المدركة أَن يُحيط بالذات الإلهيّة» . (راجع : نهج البلاغة : الخطبة ۲۱۳)

6.صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۰۸۴ ح ۶۱ .

7.واژه «صمد (بى نياز كننده / بى نياز) » ، صفت مشبّهه از مادّه «صمد» است كه دو معنا دارد : يكى «قصد» و ديگرى «استوارى در كار» . اطلاق نام «صمد» بر خداى سبحان ، در پرتو معناى نخست ، بدان باز مى گردد كه خدا همان سروَرى است كه در نيازها ، آهنگ او مى كنند ، و در پرتو معناى دوم ، به اين بر مى گردد كه خدا كسى است كه ميانْ تهى نيست و منظور از «ميانْ تهى نبودن» ، عارى بودن از نقص (نياز) است . پس صمد بودن خداى متعال ، به اين معناست كه او وجود مطلق است و هيچ نقصى در ذات مقدّس او راه ندارد .

8.واژه «صمد (بى نياز كننده / بى نياز) » ، صفت مشبّهه از مادّه «صمد» است كه دو معنا دارد : يكى «قصد» و ديگرى «استوارى در كار» . اطلاق نام «صمد» بر خداى سبحان ، در پرتو معناى نخست ، بدان باز مى گردد كه خدا همان سروَرى است كه در نيازها ، آهنگ او مى كنند ، و در پرتو معناى دوم ، به اين بر مى گردد كه خدا كسى است كه ميانْ تهى نيست و منظور از «ميانْ تهى نبودن» ، عارى بودن از نقص (نياز) است . پس صمد بودن خداى متعال ، به اين معناست كه او وجود مطلق است و هيچ نقصى در ذات مقدّس او راه ندارد .

9.صفت «ظاهر» ، اسم فاعل از مادّه «ظهر» است كه بر نيرومندى و آشكار شدن دلالت دارد و هنگامى به كار مى رود كه چيزى هويدا گردد . و «باطن» ، اسم فاعل از مادّه «بطن» است كه بر خلاف آشكار شدن و هويدا گشتن است . باطن هر چيز ، يعنى اندرون آن ، بر خلاف ظاهر (بيرون) آن . پرسشى كه درباره اين دو صفت ممكن است مطرح شود ، آن است كه چگونه اين دو صفت متضاد ، هم زمان بر خدا اطلاق مى شوند؟ امير مؤمنان على عليه السلام در پاسخ به اين پرسش ، چنين مضمونى مى فرمايد : «حيثيت ظهور ، غير از حيثيت بطون است و خداى سبحان از حيث افعالش ، بر خِردها ظاهر (آشكار) است ؛ امّا از حيث ذاتش ، از آنها باطن (پوشيده) است و آدمى نمى تواند با قواى ادراكىِ خود ، بر ذات الهى احاطه يابد» .


گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
142

۳ / ۲۷ . الشّافي

الكتاب

« وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ » . ۱

الحديث

۳۶۹.رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ في دُعاءِ الفَرَجِ ـ: يا سابِغَ النِّعَمِ ، يا كاشِفَ الأَلَمِ ، يا شافِيَ السُّقمِ . ۲

۳ / ۲۸ . الشّاكِرُ ، الشَّكور

الكتاب

«مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَءَامَنتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا» . ۳

الحديث

۳۷۰.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ أَنتَ الذّاكِرُ لِمَن ذَكَرَكَ، الشّاكِرُ لِمَن شَكَرَكَ، المُجيبُ لِمَن دَعاكَ، المُغيثُ لِمَن ناداكَ، وَالمُرجي لِمَن رَجاكَ، المُقبِلُ عَلى مَن ناجاكَ، المُعطي لِمَن سَأَلَكَ. ۴

۳ / ۲۹ . الصّادِقُ

الكتاب

«اللَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَـمَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا» . ۵

۳ / ۲۷ . شافى

قرآن

«و چون بيمار شوم ، او مرا درمان مى بخشد» .

حديث

۳۶۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در دعاى فرج ـ: اى فراوان كننده نعمت ها ، اى از ميان بَرنده درد ، اى شفابخش بيمارى ها!

۳ / ۲۸ . شاكر ، شَكور

قرآن

«اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد، خدا مى خواهد با عذاب شما چه كند؟ و خدا ، همواره سپاس پذير (حق شناسِ) داناست» .

حديث

۳۷۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوندا! تو ياد كننده كسى هستى كه تو را ياد كند ، سپاس گزار كسى هستى كه تو را سپاس بگزارد ، اجابتگرِ كسى هستى كه تو را بخوانَد ، فريادرسِ كسى هستى كه تو را آواز دهد ، و اميدبخشِ كسى هستى كه به تو اميد بندد ، روى آورنده به كسى هستى كه با تو راز و نياز كند ، و عطابخشِ كسى هستى كه از تو درخواست كند .

۳ / ۲۹ . صادق

قرآن

«خداوند ، كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست. به يقين، در روز رستاخيز ـ كه هيچ شكّى در آن نيست ـ شما را گرد خواهد آورد ؛ و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟» .

1.الشعراء : ۸۰.

2.مهج الدعوات : ص ۱۲۰ .

3.النساء : ۱۴۷ .

4.البلد الأمين: ص ۴۲۱ .

5.النساء : ۸۷ .

  • نام منبع :
    گزيده حكمت نامه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي خوش نصيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 15323
صفحه از 1124
پرینت  ارسال به