۳ / ۳ . ما يَجِبُ في مَعرِفَةِ صِفاتِ اللّهِ
۳۲۹.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الخالِقَ لا يوصَفُ إِلّا بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ ، وكَيفَ يوصَفُ الخالِقُ الَّذي تَعجِزُ الحَواسُّ أن تُدرِكَهُ ، وَالأَوهامُ أَن تَنالَهُ ، وَالخَطَراتُ أن تَحُدَّهُ ، وَالأَبصارُ الإحاطَةَ بِهِ ؟! جَلَّ عَمّا يَصِفُهُ الواصِفونَ ، نَأى ۱ في قُربِهِ وقَرُبَ في نَأيِهِ، كَيَّفَ الكَيفِيَّةَ؛ فَلا يُقالُ لَهُ: كَيفَ، وأَيَّنَ الأَينَ ؛ فَلا يُقالُ لَهُ: أَينَ،وهُوَ مُنقَطِعُ الكَيفِيَّةِ فيهِ وَالأَينونِيَّةِ، فَهُوَالأَحَدُ الصَّمَدُ كَما وَصَفَ نَفسَهُ، وَالواصِفونَ لا يَبلُغونَ نَعتَهُ، لَم يَلِد ولَم يُولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أَحَدٌ. ۲
۳ / ۴ . الأَحَدُ ۳
الكتاب
« اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَـنَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلَا لِيَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَ حِدًا لَا إِلَـهَ إِلَا هُوَ سُبْحَـنَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ » . ۴
الحديث
۳۳۰.رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ فِي الدُّعاءِ ـ: أسألُكَ بِاسمِكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ الواحِدُ الفَردُ الصَّمَدُ ... . ۵
۳ / ۳ . بايسته ها در شناختن صفات خدا
۳۲۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آفريدگار ، جز به آنچه خود وصف كرده ، توصيف نمى شود ، و چگونه توصيف شود آفريدگارى كه حواس،از ادراك او و اوهام ، از رسيدن به او و رهيافت ها[ ى ذهنى و قلبى] ، از تعريف كردن او و انديشه ها ، از احاطه بر او ناتوان اند؟!
او از وصف وصف كنندگان،برتر است. در [عين ]نزديكى ، دور و در [ عين ]دورى ، نزديك است . او چگونگى را پديد آورد . پس درباره او نمى توان گفت : «چگونه است؟» . و كجايى را پديد آورد . پس درباره او گفته نمى شود : «كجاست؟» . چگونگى و كجايى درباره او جارى نيستند . پس اوست يگانه بى نياز ـ همان سان كه خود را توصيف كرده است ـ و وصف كنندگان به توصيف او نمى رسند. نزاده و زاده نشده است و كسى همتاى او نيست .
۳ / ۴ . اَحَد ۶
قرآن
«اينان ، دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند، با آن كه مأمور نبودند ، جز اين كه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزّه است او از آنچه [ با وى ]شريك مى گردانند» .
حديث
۳۳۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در دعا ـ: درخواست مى كنم تو را به نامت ، اى كسى كه خدايى جز تو نيست ، يكتاى بى نياز! ... .
1.نأى : بَعُد (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۰۰) .
2.كفاية الأثر : ص ۱۲ .
3.«الأَحد» : صفة مشبّهة ، و«الواحد» : اسم فاعل ، وكلاهما مشتقّان من مادة «وحد» ، وهو يدلّ على الانفراد (معجم مقاييس اللغة : ج ۶ ص ۹۰ ، المصباح المنير : ص ۶۵۰ ، الصحاح : ج ۲ ص ۵۴۷) ، وبما أنّ دلالة الصفة المشبهّة على الجذر والمادّة أَكثر وأَقوى من دلالة اسم الفاعل ، لذا فإنّ دلالة «الأَحد» على الانفراد أَكثر من دلالة «الواحد» .
4.التوبة : ۳۱.
5.البلد الأمين : ص ۴۱۴ .
6.صفت «اَحَد (يگانه) » ، صفت مشبّهه است و صفت «واحد (يكتا)» ، اسم فاعل و هر دو برگرفته از مادّه «وحد» هستند كه بر يگانگى ، دلالت دارد . از آن جا كه دلالتِ صفت مشبّهه بر مادّه ، بيشتر و قوى تر از دلالت اسم فاعل است ، دلالت «احد» بر يگانگى ، بيشتر از دلالت «واحد» است .