نظر اسماعيل پاشا را كم اعتبار مى كند ، اشاره وى به وفيات الأعيان به عنوان منبع است ، حال آن كه ما چنين مطلبى را در وفيات الأعيان نيافتيم و اسماعيل پاشا خود در كتاب ديگرش ، إيضاح المكنون ، كتاب را بدون ذكر مؤلّف آن ، معرّفى كرده است . ۱
كتاب شناسان معاصر ، مانند سيّد عبد العزيز طباطبايى ، نيز بر اين اعتقادند كه اين كتاب را بر اسفراينى بسته اند ؛ زيرا اسلوب و سبْك آن، با كتاب هاى تأليف شده در قرن چهارم ، يعنى سال هاى تدريس و تأليف اسفراينى ، همسان نيست . ۲ نكته آخر ، آن كه مطالب كتاب ، بدون سند و مأخذ است و گاه چنان غير معتبر و دور از عقل است ۳ كه تأليف آن را از سوى يك فقيه دانشمند، بعيد مى سازد . از اين رو ، محقّقان خبره در سيره و تاريخ امام حسين عليه السلام ، به انكار آن پرداخته اند . ۴
۳ . روضة الشهدا
كمال الدين حسين بن على واعظ كاشفى (م ۹۱۰ ق) مبتكر سبْك قصّه پردازى و پردازش پندگونه از وقايع تاريخى است . او كه سنّى يا شيعه بودنش معلوم نيست ، شيفته اهل بيت عليهم السلام بود و براى جذب عوام ، حوادث تاريخى و بويژه حادثه عاشورا را با نثرى دل پسند به داستان در آورد و در اين ميان ، مطالب معتبر و غير معتبر و مستند و بدون سند را با هم در آميخت . تازگى سبْك، فارسى بودن و نيز انگيزه مؤلّف براى خوانده شدن كتابش در مجالس عزا ، موجب شد كه كتاب كاشفى، نه يك اثر تاريخى،
1.ءايضاح المكنون: ج ۲ ص ۶۸۵ .
2.ر.ك : أهل البيت فى المكتبة العربيّة: ص ۶۵۵.
3.مانند آن كه اسب امام حسين عليه السلام به تنهايى ۲۶ سواره و نُه اسب را كشت (نور العين: ص ۵۱) و يا جنگ از روز سوم محرّم شروع شد و امام عليه السلام در همان روز سوم ، هزار نفر را كشت (ص ۳۶) و موارد ديگر (ر. ك : ص ۷ و ۳۷ ـ ۳۸ و ۴۱ و ۴۴ و ۴۸ و...) .
4.مانند شهيد قاضى طباطبايى كه آن را در ضعف و جعل ، مانند مقتل منسوب به ابو مخنف و سراسر قصّه مى خواند (تحقيق در باره اوّلْ اربعين حضرت سيّد الشهدا عليه السلام : ص ۶۰) و نيز ميرزا محمّد ارباب در اربعين حسينيّه (ص ۲۷۲) و فضلعلى قزوينى در الإمام حسين عليه السلام و أصحابه (ج ۱ ص ۱۵۰) .