۲۱۶.تاريخ دمشق :فاطمه ، دختر حسين بن على بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم ، از مادربزرگش فاطمه عليهاالسلام به صورت مُرسَل (بدون ذكر روايان واسطه) ، روايت كرده است ، و نيز از پدرش حسين بن على عليه السلام و عمّه اش زينب دختر على عليه السلام و برادرش على بن الحسين عليه السلام و عبد اللّه بن عبّاس و عايشه اُمّ المؤمنين و اسماء بنت عُمَيس و بِلالِ اذان گو[ى پيامبر خدا] نيز به گونه مُرسَل ، روايت كرده است .
و پسرانش عبد اللّه و حسن و ابراهيم ، پسران حسن بن حسن [ ، نوه هاى فاطمه ] ، محمّد بن عبد اللّه بن عمرو ، شيبة بن نَعامه ، يَعلى بن ابى يحيى ، عايشه دختر طلحه ، عُمارة بن غَزَيّه ، امّ ابى مِقدام هِشام بن زياد ، و امّ الحسن دختر جعفر بن حسن بن حسن ، از او روايت كرده اند . فاطمه ، در ميان كسانى بود كه پس از شهادت پدرش به شام آورده شدند و سپس به مدينه آمد .
۲۱۷.صحيح البخارى :هنگامى كه حسن پسر حسن عليه السلام در گذشت ، همسرش گنبدى (خيمه اى) بر مزار او بر پا كرد و يك سال [ در آن جا عزادارى كرد ] . سپس برخاست و مردم ، فريادى شنيدند كه مى گفت : آيا آنچه را از دست دادند ، يافتند؟ و پاسخى آمد : نه ؛ بلكه نااميد شدند و باز گشتند .
۲۱۸.تاريخ دمشقـ به نقل از پسر خالد بن سَلَمه قُرَشى ـ: هنگامى كه حسن بن حسن بن على عليه السلام در گذشت ، همسرش فاطمه ، دختر حسين بن على عليه السلام ، يك سال بر مزار او اعتكاف كرد و در خيمه اى كه بر سرِ قبرش زده بود ، مانْد . پس از يك سال ، خيمه را كَنْدند و او وارد مدينه شد . صدايى از سمت بقيع شنيدند كه مى گفت : آيا آنچه را از دست دادند ، يافتند ؟ و از سمت ديگر شنيده شد : نه ؛ بلكه نااميد شدند و باز گشتند .