۱۰۵.الكافىـ به نقل از يونس بن ظبيان و حفص بن غياث ، از امام صادق عليه السلام ـ: در انگشتر حسن و حسين عليهماالسلام ، اين نقش بود : «خدا ، مرا بس است» .
۱۰۶.الأمالى ، صدوقـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : انگشتر حسين بن على عليه السلام به چه كسى رسيد؟ و نيز به ايشان گفتم : شنيده ام كه در واقعه عاشورا ، از انگشتش بيرون كشيده شده است .
فرمود : «آن گونه كه گفته اند ، نيست . حسين عليه السلام به فرزندش على بن الحسين عليه السلام ، وصيّت كرد و انگشترش را در انگشت او نمود و كارش را به او واگذار كرد ، همان گونه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با امير مؤمنان على عليه السلام كرد و امير مؤمنان عليه السلام با حسن عليه السلام و حسن عليه السلام با حسين عليه السلام . سپس آن انگشتر ، پس از پدرش ، به پدرم و از او به من رسيد و اكنون ، نزد من است و من هر جمعه ، آن را به دست مى كنم و با آن ، نماز مى خوانم» .
روز جمعه ، در حالى كه امام صادق عليه السلام نماز مى خواند ، بر او در آمدم . چون از نماز فارغ شد ، دستش را به سوى من دراز كرد و انگشترى در انگشتش ديدم كه نقشش چنين بود : «ذكرِ لا إله إلّا اللّه ، ساز و برگِ ديدار با خداست» .
سپس [امام عليه السلام ] فرمود : «اين انگشتر جدّم ابو عبد اللّه حسين بن على عليه السلام است» . ۱
۱۰۷.الغيبة ، طوسىـ به نقل از ابو جعفر سمّان ، از امام عسكرى، از پدرانش عليهم السلام ـ: فاطمه عليهاالسلامانگشترى داشت كه نگين آن ، عقيق بود و چون وفاتش در رسيد ، آن را به حسن عليه السلام داد و هنگامى كه وفات حسن عليه السلام در رسيد ، آن را به حسين عليه السلام سپرد .
حسين عليه السلام فرمود : «دوست داشتم كه بر آن ، چيزى نقش كنم . در رؤيا ، مسيح عيسى بن مريم ـ كه بر پيامبر ما و خاندانش و بر او درود باد ـ را ديدم و به او گفتم : اى روح خدا! بر اين انگشترم ، چه چيزى نقش كنم؟
فرمود : بر آن ، نقش كن : خدايى جز خداى فرمان رواى حقّ آشكار نيست ، كه اين جمله ، سرآغاز تورات و انجام انجيل است» .