97
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

پرسيد: نظرتان همين است؟
گفتند: آرى ، و نظر مردمى كه به نمايندگى شان آمده ايم هم .
معاويه ، پنهانى از عروه پرسيد: پدرت دين اينها را به چند خريده است؟
گفت: به چهارصد دينار .
گفت: دينشان را ارزان يافته است .
و به آنان گفت : در باره آنچه به خاطرش آمده ايد ، تأمّل خواهم كرد . تا خدا چه بخواهد ، و سنجيده و با تأمّل كار كردن ، بهتر از عجله است .
آنها بر گشتند . تصميم معاويه در بيعت گرفتن براى يزيد ، استوارتر گشت . در پىِ زياد فرستاد تا با او مشورت كند .
زياد ، عُبَيد بن كعب نُمَيرى را خواست و به او گفت: هر كس ، طرف اعتمادى دارد و هر رازى را رازدارى است و مردم ، داراى دو خصلت اند : پخش كردن راز ، خيرخواهى و نظر مشورتى را به نااهلان دادن . راز را جز به دو كس نمى توان گفت: اوّل ، مرد آخرت كه جوياى ثواب روز جزاست ، و ديگر ، مرد دنيا كه شرافت نفس و خِردى دارد كه از حَسَب او پاسدارى مى كند . من اين دو صفت (شرف و عقل) را در تو سراغ دارم و اينك تو را براى مشورت در باره موضوعى خواسته ام ، كه من نوشته هاى درون نامه ها را با نظر بدبينى نگاه مى كنم .
امير المؤمنين [معاويه] با من ، كتبا در باره اين موضوعات ، مشورت كرده و از مخالفت و رَميدن مردم ، نگران است و مى خواهد كه از او اطاعت نمايند . ضمنا مسئوليت هاى حاكم اسلامى ، سهمگين است و عهده دارى آنها كار مهمّى است . يزيد ، مردى تنبل و سست عنصر است و به علاوه ، دل باخته شكار است . بنا بر اين ، نزد امير المؤمنين برو و كارهاى يزيد را برايش بر شمار و بگو: كار را با تأنّى انجام بده تا به انجام رسد . شتاب مكن كه اگر دير برسى ، بهتر از آن است كه با عجله ، كار را


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
96

مغيره به راه افتاد تا به كوفه برگشت و با هر كه طرف اعتمادش بود و مى دانست هواخواه بنى اميّه است ، مسئله يزيد و ولايت عهدى اش را مطرح نمود و آنان جواب مساعد به بيعت با يزيد دادند . ده نفر ـ يا به گفته اى ، بيش از ده نفر ـ از آنها را به نمايندگى نزد معاويه فرستاد و به هر يك ، سى هزار درهم داد و پسرش موسى بن مغيره را به رياستشان برگزيد . آنها پيش معاويه رفتند و از بيعت با يزيد ، تمجيد كردند و او را به بيعت گرفتن ، فرا خواندند .
معاويه گفت: نظر خودتان را حفظ كنيد ؛ امّا در اظهار و اعلامش ، شتاب ننماييد .
سپس از موسى پرسيد: پدرت دين اينها را به چند خريد؟
گفت: به سى هزار درهم .
گفت: دينشان براى آنها چه بى ارزش بوده است !
به اين ترتيب نيز گفته اند كه آنها چهل نفر بودند كه مغيره پيش معاويه فرستاد و پسرش عروة بن مغيره را بر آنها گمارد . وقتى به دربار معاويه رسيدند ، يكايك به نطق ايستادند و گفتند كه خيرخواهى براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله ، باعث آمدنشان شده است! نيز گفتند : اى امير المؤمنين! سِنّت زياد شده و مى ترسيم رشته همبستگى ما ، به هم بخورد . بنا بر اين ، پرچمى براى ما بر افراز و حدودى را برايمان معيّن كن تا در آن ، حركت كنيم .
گفت: شما جانشينى برايم پيشنهاد كنيد .
گفتند: يزيد پسر امير المؤمنين را مناسب مى بينيم .
پرسيد:با جانشينىِ او موافقيد؟
گفتند: آرى .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4391
صفحه از 456
پرینت  ارسال به