۷۸۲.مُروج الذهبـ در باره كشته شدن امام حسن عليه السلام ـ: آورده اند كه همسرش جعده دختر اشعث بن قيس كِنْدى ، به او سم نوشاند . معاويه دسيسه چيده [و به او گفته] بود كه : اگر قتل حسن را چاره كنى ، صد هزار درهم براى تو مى فرستم و تو را به همسرىِ يزيد در مى آورم .
اين ، انگيزه سم خوراندن او به امام حسن عليه السلام بود . چون امام حسن عليه السلام در گذشت ، معاويه به وعده ارسال مال ، وفا كرد؛ اما به او پيغام داد : ما زندگىِ يزيد را دوست داريم ، و اگر اين نبود ، تو را به همسرىِ او در مى آورديم .
۷۸۳.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديدـ به نقل از ابوالحسن مدائنى ـ: وفات حسن عليه السلام ، در سال ۴۹ هجرى ، در چهل و هفت سالگى بود و بيمارى اش ، چهل روز طول كشيد . معاويه براى او دسيسه كرد و به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قيس ، او را مسموم كرد و به وى وعده داد : اگر او را با سم بكُشى ، صد هزار درهم به تو مى دهم و تو را به همسرىِ پسرم يزيد در مى آورم .
هنگامى كه حسن عليه السلام در گذشت ، مال را به او داد ؛ اما او را به همسرى يزيد در نياورد و گفت : مى ترسم با فرزندم همان كارى را كنى كه با فرزند پيامبر خدا كردى .
۷۸۴.الإصابة:زبير ، از عبد اللّه بن نافع نقل مى كند كه: معاويه سخنرانى كرد و مردم را به بيعت با يزيد ، فرا خواند . حسين بن على عليه السلام و [عبد اللّه ] ابن زبير و عبد الرحمان بن ابى بكر ، به او اعتراض كردند . عبد الرحمان گفت : مگر [خلافت ، ]پادشاهىِ روم است كه هر گاه قيصرى بميرد ، قيصرى ديگر جانشين او شود؟! به خدا سوگند ، هرگز چنين نمى كنيم !
زبير همچنين ـ به سندش از عبد العزيز زُهْرى ـ مى گويد : پس از اين ، معاويه صد هزار درهم براى عبد الرحمان بن ابى بكر فرستاد ؛ امّا او آن را باز پس فرستاد و گفت : دينم را به دنيايم نمى فروشم .
به سوى مكّه ، بيرون شد و پيش از آن كه بيعت براى يزيد به انجام رسد ، در آن جا در گذشت .