۱ / ۷
بگومگوى مروان و وليد ، پس از خروج امام عليه السلام
۹۶۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو مخنف ـ: مروان به وليد گفت: گوش به حرف من ندادى! به خدا سوگند ، هرگز بر او دست نخواهى يافت.
وليد گفت: مروان ! ديگران را سرزنش كن . تو براى من ، چيزى را انتخاب كردى كه نابودى دينم در آن است. به خدا سوگند ، دوست ندارم تمام ثروت دنيا و مُلك آن در اختيار من باشد و من ، حسين را بكشم. سبحان اللّه ! حسين را بكشم ؛ چون گفت : «بيعت نمى كنم»؟! به خدا سوگند، عقيده دارم كه هر كس به خاطر خون حسينْ بازخواست شود ، روز قيامت ، وزنى سبُك نزد خداوند خواهد داشت.
مروان به وى گفت: اگر عقيده تو چنين است ، كارى كه كردى ، درست است.
مروان ، در حالى اين سخن را به وى گفت كه از كار او ناخشنود بود .
۹۶۸.الملهوف :مروان به وليد گفت: گوش به حرف من ندادى! وليد گفت: واى بر تو ، اى مروان! تو مى خواستى دين و دنيايم را بر باد دهى. به خدا سوگند ، دوست ندارم تمام مُلك دنيا از آنِ من باشد و من حسين را بكشم. به خدا سوگند ، گمان نمى كنم كسى با [جُرمِ ريختن] خون حسين ، خدا را ملاقات كند ، جز آن كه سبُك وزن خواهد بود و خدا در روز قيامت به وى نظر نمى كند و او را پاك نمى گرداند و عذاب دردناك خواهد داشت.
۹۶۹.الفتوح :مروان بن حكم به وليد بن عُتبه گفت: به حرف من گوش ندادى تا حسين از چنگت خارج شد. به خدا سوگند كه هرگز بر او دست نخواهى يافت . به خدا سوگند كه او بر تو و بر امير مؤمنان ، حتما خواهد شوريد . اين را بدان.
وليد بن عُتبه به وى گفت: واى بر تو! از من ، كشتن حسين را خواستى و كشتن او ، نابودى دين و دنياى من است. به خدا سوگند ، دوست ندارم مالك تمام دنيا باشم و من ، حسين بن على فرزند فاطمه زهرا را بكُشم . به خدا سوگند ، گمان نمى كنم كسى با [جُرمِ] كشتن حسين ، خدا را ملاقات كند ، جز آن كه در روز قيامت نزد خدا سبك وزن خواهد بود و خداوند به وى نظر نمى كند و از او در نمى گذرد و عذابى دردناك خواهد داشت.
[راوى] مى گويد: مروان ، سكوت كرد.