۹۴۳.الأخبار الطوال :وقتى نامه يزيد به دست وليد رسيد، او درمانده شد و از بحران و فتنه ، هراس پيدا كرد. به سوى مروان فرستاد ، با اين كه روابطشان تيره بود. مروان، نزد وليد آمد. وليد ، نامه يزيد را برايش خواند و از او مشورت خواست.
مروان گفت: از عبد اللّه بن عمر و عبد الرحمان بن ابى بكر ، هراس نداشته باش . آنان به دنبال حكومت نيستند ؛ ليكن مراقب حسين بن على و عبد اللّه بن زبير باش . هم اينك به سوى آنان بفرست . اگر بيعت كردند [كه كردند] ، وگرنه گردن آنان را بزن ، پيش از آن كه خبر [مرگ معاويه ]منتشر گردد و هر يك از آنها به سمتى برود و پرچم مخالفت بر افرازد.
۹۴۴.الإمامة و السياسة :گفته اند چون نامه يزيد به خالد بن حكم ۱ رسيد ، پريشان شد و مروان بن حكم را ـ كه پيش از او فرماندار مدينه بود ـ ، فرا خواند. وقتى مروان بر او وارد شد ، هنوز ابتداى شب بود. خالد ، مرگ معاويه را به وى تسليت گفت. مروان گفت: اين خبر را مخفى دار . و آن گاه استرجاع كرد (إنّا للّه گفت) .
سپس خالد ، نامه يزيد را براى مروان خواند و گفت: نظر تو چيست؟
مروان گفت: هم اينك به سوى آنان بفرست و از آنان بيعت بگير، كه اگر آنان بيعت كنند ، هيچ يك از مسلمانان با يزيد مخالفت نخواهد كرد . پس شتاب كن ، پيش از آن كه خبر [مرگ معاويه ]پخش شود و آنان از بيعت ، امتناع ورزند.