۹۳۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو مخنف ـ: هنگامى كه يزيد به حكومت رسيد، برنامه مهمّى جز بيعت گرفتن و آسوده خاطر شدن از سوى گروهى كه در زمان معاويه از بيعت كردن با يزيد و پذيرش ولايت عهدى او سر باز زدند، نداشت. بدين جهت ، براى وليد ، اين نامه را نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . از يزيد ، امير مؤمنان ، به وليد بن عُتبه . امّا بعد ، به راستى كه معاويه بنده اى از بندگان خدا بود كه خداوند ، گرامى اش داشت و او را به خلافت رسانيد و [هر چه نياز داشت،] به او بخشيد و امور را برايش هموار ساخت ، و او با تقدير الهى زندگى كرد و با قضاى الهى در گذشت . خداى ، او را رحمت كند ! با خوش نامى زندگى كرد و با نيكى و پارسايى در گذشت. تمام».
و در كاغذى ديگر كه [كوچك و] به اندازه گوش موشى بود ، نوشت: «از حسين و عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن زبير ، بيعت بگير و چنان بر آنان سخت بگير كه بيعت كنند. تمام».
۹۳۸.الفتوح :تمام مردم با يزيد بن معاويه و فرزندش معاوية بن يزيد ـ به عنوان ولى عهد ـ بيعت كردند... . آن گاه يزيد تصميم به ارسال نامه به ساير بلاد اسلامى براى گرفتن بيعت گرفت.
[راوى] مى گويد: در آن هنگام ، والى و فرماندار مدينه ، مروان بن حكم ۱ بود . يزيد ، او را بركنار كرد و وليد بن عُتبة بن ابى سفيان را به جايش گمارد و برايش نوشت: «از بنده خدا يزيد بن معاويه ، امير مؤمنان ، به وليد بن عُتبه. امّا بعد ، به درستى كه معاويه ، بنده اى از بندگان خدا بود كه خداوند ، گرامى اش داشت و او را به خلافت رسانيد و كارها را برايش آسان و هر چيزى را برايش فراهم ساخت . آن گاه او را به جانب روح و ريحان و غفران و رحمتِ خويش بر كشيد. با تقدير الهى ، زندگى كرد و با قضاى او در گذشت . با نيكى و پارسايى زندگى كرد و از دنيا پاك و خشنود رحلت نمود. نيك خليفه اى بود و نمى خواهم او را در برابر خدا بستايم ، كه خداوند به احوال او ، داناتر از من است.
معاويه با من عهدى بست و مرا جانشين خود ساخت و به من سفارش كرد كه به كمك خاندان ابو سفيان ، با خاندان على بجنگم ؛ زيرا آنان (خاندان ابو سفيان) ياوران حق و جوينده عدالت اند. پس هر گاه نامه ام به دستت رسيد ، از مردم مدينه بيعت بگير. تمام» .
راوى مى گويد: سپس براى وليد ، كاغذى كوچك به اندازه گوش موش نوشت كه: «از حسين بن على و عبد الرحمان بن ابى بكر و عبد اللّه بن زبير و عبد اللّه بن عمر بن خطّاب ، با سختى و بى هيچ رخصتى برايم [بيعت] بگير و هر كس امتناع ورزيد ، گردنش را بزن و سرش را برايم بفرست» .