349
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

ج ـ تشكيل حكومت ، با علم به شهادت

آية اللّه رضا استادى مى نويسد :
ما نمى گوييم امام عليه السلام به قصد كشته شدن رفت ؛ بلكه مى گوييم با علمِ به اين كه كشته مى شود ، رفت ؛ امّا على الظاهر ، طبق دعوت اهل كوفه براى تشكيلِ حكومت رفت . ۱
همچنين مى نويسد:
تكليف امام ، اجابتِ دعوت مردم كوفه براى تشكيل حكومت بوده. امام عليه السلام مى دانسته است كه اين خواسته ، به انجام نمى رسد . ۲
و نيز آورده است :
اجابتِ دعوت كوفيان و طرح تشكيل حكومت نيز با علمِ به شهادت ، منافات ندارد و ما معتقديم كه حضرت ، از ابتدا، سرانجامِ كار را مى دانست. ۳

د ـ جنبه ظاهرى و باطنى

برخى براى حلّ ناسازگارى آگاهى غيبى امام عليه السلام به شهادت ، و سخنان امام عليه السلام مبنى بر تشكيل حكومت و اصلاح امّت ، از تعبير «ظاهر» و «باطن» ، استفاده كرده اند .
نويسندگان كتاب پاسداران وحى ، در توجيه اين نظريه نوشته اند:
امام حسين عليه السلام ، در ظاهر، نه در واقع، دعوت مردم كوفه را براى تشكيل حكومت پذيرفت و در ظاهر ، براى تشكيل حكومتْ حركت كرد ؛ ولى در واقع ، چنين قصدى نداشت ؛ چون مى دانست قبل از رسيدن به كوفه ، در كربلا شهيد مى شود و از اين رو ، به قصدِ شهيد شدن در كربلا ، حركت كرد . پس كار امام عليه السلام ، ظاهرش با

1.سرگذشت كتاب شهيد جاويد : ص ۳۳۹ .

2.سرگذشت كتاب شهيد جاويد : ص ۴۷۴ ـ ۴۷۵ (پانوشت) .

3.سرگذشت كتاب شهيد جاويد: ص ۴۹۸.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
348

المَدرسَتَين منتشر شد ـ ، بر اين عقيده است كه امام حسين عليه السلام ، قصد شهادت كرد ؛ امّا مى خواست كه مردم عليه حكومت يزيد ، قيام مسلحانه كنند :
امام عليه السلام ، در مدينه ، از بيعت با خليفه اى كه مشروعيت حكومتش را در ميان مسلمانان با بيعت آنان به دست آورده بود ، باز ايستاد و در برابر گروه خليفه در مدينه ، پايدارى كرد تا اين كه خبر آن ، پخش شد . آن گاه به سوى مكّه رو آورد و راه اصلى را در پيش گرفت و مثل ابن زبير ، از مسير منحرف نشد . ايشان ، وارد مكّه شد و به بيت اللّه الحرام ، پناه بُرد . پس افراد معتبرى متوجّه ايشان شدند و دورش حلقه زدند و به سخنان پسر پيامبرشان كه از سيره جدّش براى آنان سخن مى گفت، گوش فرا مى دادند و وى ، انحراف خليفه را از اين سيره ، بازگو مى كرد .
سپس آن گاه دعوتش را آشكار كرد و به شهرها ، نامه نوشت و امّت را به قيام مسلّحانه در برابر خليفه و تغيير وضعيتشان ، فرا خواند و از آنها خواست كه بر اين بيعت كنند . امام عليه السلام بر آن نبود تا كمكش كنند كه خلافت را بر عهده بگيرد ، و قطعا امام عليه السلام در هيچ كس چنين انتظارى ايجاد نكرد و حرفى در باره آن نزد و در نامه اى ننوشت ؛ بلكه هر گاه در منزلى فرود مى آمد و يا راه مى افتاد ، خودش را به يحيى بن زكريّا ، تشبيه مى كرد ، و حق هم همين بود ؛ چرا كه هر يك از آن دو ، در برابر طغيان و فساد طاغوت زمان خود ايستادند و پايدارى كردند تا كشته شدند و سرشان به نزد طاغوت ، بُرده شد . اين كار را يحيى عليه السلام به تنهايى انجام داد و حسين عليه السلام با ياران و پيروان و خانواده اش . كسى كه قصد دارد تا مردم را گِرد خود جمع كند و خلافت را بر عهده بگيرد ، چنين كارى را نمى كند ؛ بلكه به مردم ، اميد پيروزى و دستيابى به حكومت را مى دهد ، و چيزى را به مردم نمى گويد كه مايه سستى و عدم موفّقيت آنها شود . ۱

1.مقدّمةُ مرآة العقول: ج ۲ ص ۴۹۳ ـ ۴۹۴، مَعالم المدرستين: ج ۳ ص ۳۰۸ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4488
صفحه از 456
پرینت  ارسال به