343
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

آنچه را كه پدرمان چشيد ، ما هم بچشيم !
امام عليه السلام فرمود : «پس از اينها ، ديگر زندگى خيرى ندارد» . بعد ، حُرّ بن يزيد و مردان همراهش ـ كه ابن زياد فرستاده بود ـ ، به حسين عليه السلام رسيدند و مانعِ بازگشت او شدند و او را وا داشتند كه نزد ابن زياد برود و به فرمان او گردن نهد ؛ ولى امام عليه السلام خوددارى كرد و وقتى ديد كه راهى براى بازگشت يا راهى براى ورود به كوفه نيست ، راه شام را پيش گرفت تا به نزد يزيد بن معاويه برود ؛ چون مى دانست كه [رفتار ]يزيد ، نسبت به او ، ملايم تر از ابن زياد و يارانش است . به آن سو در حركت بود كه عمر بن سعد با سپاهى گران ، در برابر امام عليه السلام در آمد ، و كار او هم چنان شد كه گفته و نوشته شده است . پس چگونه گفته مى شود كه آن امام ، خود را به كشتن داد؟!
نقل شده كه آن امام ـ كه درودها و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ به عمر بن سعد فرمود : «اجازه بدهيد به همان جايى كه از آن آمده بودم ، برگردم و يا دستم را در دستان يزيد ، پسرعمويم ، بگذارم تا نظرش را در باره من بدهد ، يا مرا به سرحدّى از سرحدّات مسلمانان بفرستيد تا من هم از مردم آن جا باشم . هر چه سود و زيان دارد ، براى خودم» . عمر بن سعد ، درخواست هاى امام عليه السلام را به عبيد اللّه بن زياد نوشت . او از [اجابت] آن خواسته ها ، خوددارى كرد و دستور ستيز و مبارزه داد و به اين شعر معروف ، مثال زد :

الآنَ إذ ۱ عَلِقَتْ مَخالِبُنا بِهِيرجُو النَّجاةَ وَلاتَ حينَ مَناصٍ
اكنون كه چنگال هاى ما به او درآويخته است
او در صدد رهايى است ؛ ولى راه گريزى نيست .
وقتى امام عليه السلام ، تلاش آنان را عليه خود ديد و اين كه دين را به پشتِ سرشان انداخته اند و دانست كه اگر فرمان ابن زياد را بپذيرد ، به سوى خوارى شتافته است و كارش پس از ذلّت ، به كُشتن منجر مى شود ، به جنگ و دفاع همراه با خانواده و

1.صحيح إذاست چنانچه در مصادر ديگر است ولي در مصدر «قد» به جاي «إذ» است.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
342

آمده ، از مسلم و وارد شدنش به كوفه و اين كه او در منزل هانى بن عُروه مرادى ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ است و شريك بن اعور هم در خانه هانى است ، باخبر شد ابن زياد ، براى عيادت از شريك به منزل هانى آمد . شريك با مسلم توافق كرده بود كه ابن زياد را در همين ملاقات بكُشد ، و چنين امكانى هم وجود داشت ؛ امّا مسلم ، اين كار را نكرد و پس از تمام شدن فرصت آن كار ، دليل آورد كه چنين كارى ، ترور است و پيامبر ـ كه درودهاى خدا بر او و بر خاندانش باد ـ ، فرموده است : «ايمان ، راه ترور را بسته است» . اگر مسلم بن عقيل ، ابن زياد را كشته بود ـ كه در توانش بود و با شريك ، توافق كرده بود ـ ، كار خاتمه مى يافت و حسين عليه السلام ، بدون هيچ مانعى وارد كوفه مى شد و همگان ، توانشان را در يارىِ او صرف مى كردند و همه كسانى كه در دل ، قصد يارى حسين عليه السلام را داشتند ، گِرد او جمع مى شدند و در برابر دشمنانش از او پشتيبانى مى كردند .
همچنين ، وقتى ابن زياد ، هانى را زندانى كرد ، مسلم بن عقيل با تعدادى از مردم كوفه ، به سوى ابن زياد آمد و او را در كاخش محاصره كرد و راه نفس كشيدنش را بست و ابن زياد ، از ترس ، درها را بست تا اين كه مأمورانى را فرستاد و مردم را تطميع و تهديد كردند و آنان را از اطراف مسلم بن عقيل ، دور ساختند . مردم هم از او كنار كشيدند و بيشترشان ، پراكنده شدند و تعداد اندكى با وى ماندند . او هم به ناچار ، برگشت ، و شد آنچه شد .
قصد ما از يادآورى اين سخن ، اين بود كه اسباب پيروزى بر دشمن ، روشن و پيشِ رو بود ؛ ولى اتّفاقى بد ، ماجرا را معكوس كرد ، تا اين كه به انجام رسيد ، آنچه رسيد .
سرور ما ابا عبد اللّه عليه السلام ، وقتى خبر كشته شدن مسلم بن عقيل را دريافت كرد و به او پيشنهاد شد و تصميم گرفت كه باز گردد ، فرزندان عقيل ، برجَستند و گفتند : به خدا سوگند ، ما باز نمى گرديم ، مگر اين كه انتقام خون [پدر]مان را بگيريم ، يا

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6051
صفحه از 456
پرینت  ارسال به