۳ / ۱۰
پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل حسين عليه السلام
الف ـ يزيد ، او را مى كشد
۹۰۶.الفتوحـ به نقل از ابن عبّاس ـ: هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت و كار نهروانيان را تمام كرد، اَعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او فرمود : «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بى تاب و مضطربم؟» .
حارث گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان پشيمانى؟
امام عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو ـ اى حارث ـ كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا، سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين ، با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادى اى ميان آسمان و زمين ، ندا مى دهد و مى گويد: اى قاتلان حسين! ما را ترسانديد . خدا ، شما را بترساند و بكشد!
سپس بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم ، در اضطراب افتادم» .
حارث به او گفت : چنين نيست ، اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست .
على عليه السلام به او فرمود : «نه، اى حارث! قانون خدا ، پيشى گرفته و قضاى او ، نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى الله عليه و آله ، به من خبر داده كه يزيد ، پسرم را مى كشد . خدا ، عذابش را در آتش بيفزايد!» .
ب ـ لعنت شده اين امّت ، او را سر مى بُرد
۹۰۷.الفتوحـ به نقل از زهير بن ارقم ـ: هنگامى كه ضربه ابن مُلجم به على عليه السلام رسيد، بر او وارد شدم . او حسين عليه السلام را به سينه اش چسبانده بود و مى بوسيد و مى فرمود: «اى ميوه و دسته گل من، و اى ميوه پيامبر صلى الله عليه و آله و برگزيده او، و اى ذخيره برگزيده جهانيان، محمّد بن عبد اللّه ! گويى تو را مى بينم كه به زودى ، سرت را مى بُرند!» .
گفتم: اى امير مؤمنان! چه كسى او را سر مى برد ؟
فرمود: «لعنت شده اين امّت ، او را سر مى برد . آن گاه خداوند به او باز نمى گردد (توفيق توبه پيدا نمى كند) و هنگامى او را قبض روح مى كند كه از شراب ، سيراب شده و مست است» .
من گريستم و امام على عليه السلام به من فرمود: «اى زهير! گريه مكن كه آنچه قضاى خداوند است، مى شود» .