۸۴۷.المعجم الأوسطـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا ، حسين را بر ران خود نشاند و جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اين ، پسر توست؟
فرمود: «آرى» .
جبرئيل گفت: امّت تو، او را پس از تو مى كشند .
چشمان پيامبر خدا اشكبار شد . جبرئيل گفت: اگر بخواهى، خاكِ جايى را كه در آن كشته مى شود ، به تو نشان مى دهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آرى» و جبرئيل ، خاكى از خاك هاى طَف را برايش آورد .
۸۴۸.المعجم الكبيرـ به نقل از عايشه ـ: حسين بن على بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى عايشه! آيا شگفت زده ات نكنم؟ هم اكنون فرشته اى بر من در آمد كه تا كنون نزد من نيامده بود و گفت كه اين پسرم ، كشته مى شود و گفت: اگر بخواهى، خاكى را كه در آن كشته مى شود ، به تو نشان مى دهم . و با دستش از آن جا بر گرفت و خاكى سرخ را به من نشان داد» .
۸۴۹.مسند ابن حنبلـ به نقل از عايشه يا اُمّ سلمه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله به يكى از آن دو فرمود : «فرشته اى در خانه بر من در آمد كه پيش تر نزد من نيامده بود و به من گفت: اين پسرت، حسين، كشته مى شود و اگر بخواهى ، [كمى] از خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود ، به تو نشان مى دهم» .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «و او خاكى سرخ بيرون آورد» .