۲ / ۴
پيشگويى درباره شهادت او ، نزديك وفاتش
۸۰۹.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمىـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله چند روز پيش از وفاتش به سفر رفت و چون باز گشت، رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود و با چشمانى اشكبار ، خطبه اى رسا و كوتاه خواند و در آن فرمود: «اى مردم! من دو چيز گران سنگ ، ميان شما بر جاى مى نهم: كتاب خدا و خاندانم... . هان كه جبرئيل به من خبر داد كه امّتم ، فرزندم حسين را در سرزمين كرب و بلا مى كشند! هان! لعنت ابدى خدا بر قاتل و واگذارنده اش!» .
پيامبر صلى الله عليه و آله سپس از منبر فرود آمد و هيچ يك از مهاجران و انصار باقى نماند ، جز آن كه يقين كرد كه حسين عليه السلام كشته مى شود .
۸۱۰.مُثير الأحزانـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه بيمارى منجر به وفاتش شدّت گرفت، حسين عليه السلام را به سينه اش چسباند و در همان حال كه عرق احتضارش بر حسين عليه السلام مى چكيد، فرمود: «مرا با يزيد ، چه كار؟ خدا ، بركتش ندهد! خدايا! يزيد را لعنت كن!» . سپس مدّتى طولانى از هوش رفت و به هوش آمد و با چشمانى اشكبار ، حسين عليه السلام را مى بوسيد و مى فرمود: «هان! براى من و قاتل تو، پيش خداى عز و جل ، ايستادنى [براى دادخواهى ]است!» . ۱
۸۱۱.الفتوحـ به نقل از ابن عبّاس ـ: نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ كه در حال احتضار بود ـ حاضر شدم . حسين بن على عليه السلام را به سينه اش چسبانده بود و مى فرمود: «اين، از پاكان تبار من و نورهاى خاندان و برگزيدگان نسل من است . خدا به كسى كه او را پس از من محافظت نمى كند، بركت ندهد!» .
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله لختى بيهوش شد و به هوش آمد و فرمود : «اى حسين! روز قيامت ، ميان من و قاتل تو در پيشگاه خدا، ايستادن و طرح دعوايى است و من خشنودم كه خداوند ، مرا مدّعى قاتل تو در روز قيامت قرار داده است» .