مصيبت ها ، پياپى ، رو آورد . «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـا إِلَيْهِ رَ جِعُونَ ؛ ۱ ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم» . «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ؛ ۲ و كسانى كه ستم كردند ، به زودى خواهند دانست كه به چه جا و چه روزى در مى افتند» .
كسى ولى عهد شد كه نه تنها هيچ گونه صلاحيتى براى تصدّى چنين مقام مهمّى نداشت ، بلكه به پست ترين رذايل ، آلوده بود و بى عفّت و بى آزرم و همنشين كنيزكان مطرب و آوازه خوان بود ، سگ بازى مى كرد و ديگر كارهاى زشت و احمقانه را نيز . اينها را مردم مى دانستند و او در افكار عمومى ، كاملاً رسوا بود . بسيارى اشخاص ، او را با ذكر همين خصوصيّات ، معرّفى كرده بودند . كافى است به شهادت هيئت نمايندگى مدينه توجّه كنيم ؛ هيئتى كه از طرف مردم آن سامان ، به دمشق نزد يزيد رفته بود و در ميان آن ، افرادى چون عبد اللّه بن حنظله غسيل الملائكه ، عبد اللّه بن ابى عمرو مخزومى ، مُنذر بن زبير و ديگر بزرگان مدينه قرار داشتند . يزيد ، آنان را گرامى داشت و بسيار احترام كرد و هداياى گران بهايى به آنها داد . از نزديك ، ناظر كارهايش بودند و او را به خوبى شناختند و همگى ، جز منذر ، به مدينه باز گشتند .
چون اين هيئت ، وارد مدينه شد ، يكايك اعضايش در ميان مردم به نطق ايستاده ، شروع كردند به شرح كارهاى زشت يزيد و بدگويى او . گفتند: ما از پيش كسى مى آييم كه دين ندارد ، شراب مى خورد ، ساز مى زند و در حضورش كنيزان ، ساز مى نوازند . سگ بازى مى كند و با اوباش ، نشست و برخاست دارد و آنها راه زنان و گردن كلفت ها هستند . ما شما را شاهد مى گيريم كه او را بركنار و بى اعتبار مى نماييم .
در نتيجه ، مردم به پيروى از ايشان ، يزيد را خلع كردند . ۳
عبد اللّه بن حنظله ، صحابى عالى قدر ـ كه او را پارسا ناميده اند و در قيام حَرّه [پس