منتظر ملاقات است؟
گفتند: عبد اللّه بن عبّاس .
دستور داد قاطرش را حاضر كردند و سوار شده ، به راه افتاد. عبد اللّه بن عبّاس ، پريد و افسار قاطر را گرفت و گفت: كجا مى روى؟
گفت: به مكّه .
گفت: به همه قبايل ، جايزه و مقرّرى دادى . مال ما كو؟
معاويه ، در حالى كه با دست به حسين عليه السلام ، اشاره مى كرد ، گفت: تا رئيستان بيعت نكرده ، جايزه و مقرّرى نخواهيد داشت .
ابن عبّاس گفت: ابن زبير هم از بيعت خوددارى كرد ؛ ولى جوايز قبيله بنى اسد را دادى . عبد اللّه بن عمر هم خوددارى كرد .؛امّا جوايز بنى عدى را دادى . اگر رئيس ما (حسين) خوددارى كرده ـ كه ديگران هم خوددارى كرده اند ـ ، به ما چه ربطى دارد؟
گفت: شما با ديگران فرق داريد . به خدا سوگند ، حتّى يك دِرهم به شما نخواهم داد تا رئيستان بيعت كند .
ابن عبّاس گفت: به خدا اگر حقّمان را ندهى ، به يكى از سواحل شام مى روم و آنچه را مى دانى ، خواهم گفت تا بر ضدّ تو بشورند و قيام كنند .
معاويه گفت: نه . جوايز و مقرّرى شما را خواهم پرداخت .
و از روحاء ، جوايز آنان را ارسال داشت و به شام برگشت . ۱
امينى مى گويد : از مطالعه ماجراى آن بيعت ننگين و انحرافى ، روشن مى شود كه بيعت ، در محيطى خفقان آور و با تهديد و ارعاب و تطميع و رشوه و با تهمت و افترا و دروغ و حيله صورت گرفته است . معاويه براى گرفتن بيعتِ ولايت عهدى يزيد ، يكى را تهديد مى كرد و ديگرى را به قتل مى رساند و آن يك را استاندار مى ساخت و استانى را تيول و مِلكش مى گرداند و پول بر دامان آدم هاى ضعيف النفس و فرومايه و