143
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

شما كه ادّعا مى كرديد بيعت نخواهيد كرد ، چه طور شد كه موافقت نموديد و بيعت كرديد؟!
گفتند: به خدا سوگند ، بيعت نكرده ايم .
گفتند: پس چرا حرفش را تكذيب نكرديد؟!
گفتند: ترسيديم كشته شويم .
مردم مدينه نيز بيعت كردند و معاويه پس از آن ، ره سپار اُطراقگاه سپاه شام [در بيرون مدينه] شد و با بنى هاشم ، بناى بدرفتارى گذاشت . ابن عبّاس ، پيش او آمد و گفت: چرا با ما بدرفتارى مى كنى؟
گفت : رفيقتان (حسين) با يزيد ، بيعت نكرد و شما او را نكوهش ننموديد .
ابن عبّاس ، تهديد كرد كه : اى معاويه! حقّش اين است كه به يكى از سواحل و نواحىِ كشور بروم و در آن جا اقامت كنم و سپس حرف هايى را بزنم ـ كه خودت هم مى دانى ـ تا همه مردم را بر تو بشورانم و به قيام بكشانم .
گفت: نه ! مَواجبتان را خواهم داد و اِنعام و اِكرام خواهم كرد . ۱
ابن قتيبه ، اين گونه نوشته است: معاويه از منبر فرود آمد و به خانه رفت و به جمعى از افراد سپاه مُحافظش دستور داد چند نفرى را كه از بيعت، خوددارى كرده بودند ، احضار نمايند و آنان عبارت بودند از: حسين بن على عليه السلام ، عبد اللّه بن عمر، عبد اللّه بن زبير، عبد اللّه بن عبّاس و عبد الرحمان بن ابى بكر . معاويه به آنان گوشزد كرد كه : من امشب به ميان شاميان مى روم و به آنان اطّلاع خواهم داد كه اين چند نفر ، بيعت كرده و تسليم شده اند . اگر يكى از آنها كلمه اى به تصديق يا تكذيبم بر زبان آورد ، سرش را از پيكرش جدا كنيد .
آن چند نفر را تهديد كرد و بر حذر داشت . چون شب شد ، با همان چند نفر ، در

1.الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۱۱ ، العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۵۹ .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
142

اگر هم مى خواهى ، مثل عمَر عمل كن كه تعيين حاكم را به شوراى شش نفره اى وا گذاشت كه هيچ يك از پسران يا افراد عشيره اش ، در آن، عضويت نداشتند .
معاويه پرسيد: پيشنهادى غير از اين دارى؟
گفت: نه .
معاويه رو به [بقيّه] آنها كرد كه : شما چه طور؟
گفتند: حرف ما ، همان است كه او گفت .
معاويه گفت: من خواستم قبلاً به شما نصيحت و اخطار كنم ؛ ولى فايده نكرد . سابقاً كه من سخنرانى مى كردم ، يكى از شما بر مى خاست و پيش روى مردم ، مرا دروغگو خطاب مى كرد و من تحمّل مى نمودم و گذشت مى كردم . اكنون من مى خواهم سخنرانى كنم ؛ ولى به خدا سوگند ، اگر در اثناى سخنم ، يكى از شما كلمه اى در تكذيب من به زبان آورد ، هنوز كلمه دوم را نگفته ، شمشيرى بر فرق سرش فرود خواهد آمد . بنا بر اين ، هر كس مسئول حفظ جان خويش است .
سپس فرمانده محافظانش را احضار كرد و در برابر آنان ، دستور داد: بالاى سر هر يك از اينها ، دو مرد مسلّح مى گمارى تا هر كدامشان كه خواست كلمه اى به تصديق يا تكذيب ، بر زبان آورد ، هر دو ، با شمشير بر فرقش بكوبند .
آن گاه ، از خانه بيرون آمد و آنان نيز همراهش رفتند ، تا اين كه به منبر رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار ، گفت: اين جماعتِ چندنفره، سران مسلمانان و نيك مردانِ آن اند و هيچ كار مهمّى ، بدون نظر و موافقت و بى مشورتشان صورت نمى گيرد . اينك آنان موافقت نموده و براى ولايت عهدى يزيد ، بيعت كرده اند . پس شما هم به نام خدا ، شروع به بيعت كنيد .
مردم ، بيعت كردند و منتظر بودند آن چند نفر نيز بيايند و بيعت نمايند . آن گاه ، معاويه سوار شد و عازم مدينه گشت . مردم به سراغ آن چند نفر آمدند و پرسيدند:

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4723
صفحه از 456
پرینت  ارسال به