141
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

دوستى و دل بستگى اش به شما ، بلكه به منظور خاصّى انجام داده است . پس خود را آماده مقابله با او كنيد و جوابى برايش تهيّه نماييد .
آنان تصميم گرفتند سخنگويشان ، ابن زبير باشد . اندكى بعد ، معاويه احضارشان كرد و گفت: رفتارمان را با خودتان ديديد و ملاحظه كرديد كه حقّ خويشاوندى را به جاى آوردم و برخورد بدتان را با بردبارى ، تحمّل كردم . يزيد ، برادر و پسرعموى شما حساب مى شود . مى خواهم او را به نام خليفه جلو بيندازيد و خودتان به عزل و نصب فرماندهان و استانداران و جمع آورى ماليات و توزيع و خرج آن بپردازيد و او در اين امور ، مانعتان نباشد .
آنها خاموش ماندند و دم نزدند . گفت: جواب نمى دهيد؟ و دو بار تكرار كرد .
آن گاه ، رو به عبد اللّه بن زبير كرد و گفت: بگو . فكر مى كنم تو سخنگويشان هستى .
گفت: آرى . ما تو را ميان سه كار ، مُخيَّر مى كنيم تا يكى را برگزينى و عمل كنى .
گفت: بگو .
گفت: چنان عمل كن كه پيامبر خدا عمل كرد ، يا آن طور كه ابو بكر عمل كرد و يا آن گونه كه عمَر عمل كرد .
معاويه پرسيد: چگونه عمل كردند؟
گفت: پيامبر خدا ، بدون اين كه كسى را به جانشينى تعيين كند ، در گذشت و مردم ، ابو بكر را برگزيدند .
معاويه گفت: در ميان شما ، كسى مثل ابو بكر نيست و مى ترسم اختلاف پيش بيايد .
گفتند: راست مى گويى . بنا بر اين ، مثل ابو بكر عمل كن كه نه از فرزندان و عشيره خود ، بلكه از دورترين شاخه هاى قريش ، يكى را به جانشينى تعيين كرد . و


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
140

را كه به انجام رسيده ، نقض كنم؟!
عايشه گفت: با آنان به ملايمت رفتار كن . شايد ـ إن شاء اللّه ـ وضعى خوشايندِ تو پيدا كنند .
گفت: همين كار را خواهم كرد .
عايشه همچنين به او گفت: چه طور اطمينان كردى و نترسيدى كه مردى را به كمينت بنشانم تا تو را به انتقام آنچه در حقّ برادرم كردى ، بكُشد . و منظورش محمّد بن ابى بكر بود .
گفت: نه . هرگز چنين كارى ممكن نيست ؛ چون من در خانه امن هستم . و عايشه نيز حرف او را تصديق نمود .
معاويه مدّتى در مدينه ماند . سپس ره سپار مكّه شد . مردم به استقبالش آمدند . آن چند نفر با خود گفتند: به استقبالش برويم . شايد از كرده خويش ، پشيمان شده باشد . و در بَطن مَر ۱ به استقبالش رفتند و اوّلين كسى كه به ديدارش رسيد ، حسين عليه السلام بود . معاويه به او گفت : خوش آمدى ، اى پسر پيامبر خدا و اى سَرور جوانان بهشتى!
سپس دستور داد اسبى برايش زين كنند و همراهش روان گشت . با آن ديگران نيز همين گونه رفتار كرد و آنان نيز همراهش روان شدند و هيچ كس جز ايشان در كنارش نمى راند ، تا به مكّه رسيدند و آنان ، نخستين و آخرين نفراتى بودند كه بر او وارد و از نزد او خارج مى شدند . و روزى نبود كه براى آنان خلعت و انعامى نفرستد و دستورى به عطا ندهد ، تا اين كه مراسم حج را به پايان رساند و بار سفر بر بست و حركتش نزديك شد .
يكى از آن چند نفر ، به بقيّه گفت: از رفتارش فريب نخوريد ؛ چون اين را نه از سرِ

1.بطن مَرّ ، يكى از مناطق مكّه است كه دو بيابان نخله در آن به هم پيوسته و يك وادى شده اند (معجم البلدان : ج ۱ ص ۴۴۹) . نيز ، ر. ك: نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۵ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4740
صفحه از 456
پرینت  ارسال به