135
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

آنان نيست . آنان نظرى را كه تو در باره پسرت دارى ، در باره پسرانشان نداشتند و چنين تصميمى نگرفتند و در كار [حكومت] ، علاقه و دوستىِ كسى را دخالت ندادند ؛ بلكه براى زمامدارىِ اين امّت ، كسانى را برگزيدند كه بهتر مى شناختند . اين كه اخطار مى كنى وحدت مسلمانان را به هم نزنم و جمعشان را نپراكَنَم و خونشان را نريزم ، من ، چنين كارى نمى كنم ـ إن شاء اللّه ـ ؛ بلكه اگر مردم به راه آمدند ، به آنچه براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله به صلاح باشد ، وارد مى شوم .
معاويه گفت: خداوند بر تو رحمت آورَد ! تو مخالف نخواهى بود .
سپس مطالبى شبيه آنچه به عبد اللّه بن عمر گفته بود ، به عبد الرحمان بن ابى بكر گفت .
عبد الرحمان در پاسخش چنين گفت : با اين گستاخى اى كه تو با كار يزيد كردى ، به خدا سوگند ، تصميم گرفتيم تو را به او وا گذاريم . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، بايد تعيين خلافت را به شورا وا گذارى ؛ وگرنه ، آن را از نو آغاز خواهم كرد .
سپس برخاست كه برود ؛ امّا معاويه ، گوشه عبايش را گرفت و گفت: كمى صبر كن! خدايا! هر طور كه مى خواهى ، شرّ او را از من دور ساز . مبادا نظرت را براى شاميان اظهار كنى ؛ چون مى ترسم كه آسيبى به تو برسانند .
آن گاه ، آنچه را به عبد اللّه بن عمر گفته بود ، به عبد اللّه بن زبير گفت و افزود كه : تو روباه حيله گرى هستى كه از اين لانه به آن لانه مى روى . تو اين دو نفر را تحريك كردى و به آنچه تعقيب مى كنند ، كشاندى .
ابن زبير گفت: تو مى خواهى براى يزيد بيعت بگيرى؟ اگر با او بيعت كرديم ، به نظر تو ، از كدام يك از شما دو نفر بايد فرمان ببريم؟ از تو يا از او؟! اگر از خلافتْ خسته شده اى ، استعفا بده و با يزيد ، بيعت كن تا ما هم با او بيعت كنيم .
سخن بسيار ميان معاويه و عبد اللّه بن زبير ، رد و بدل شد . از جمله ، معاويه به


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
134

ابن عبّاس گفت: به خدا سوگند ، او ذرّيه پيامبر صلى الله عليه و آله و يكى از اصحاب كِسا و از خاندانِ پاك شده ۱ است . از قصد و منظورت ، صرفِ نظر كن ؛ چرا كه تو در ميان مردم ، بسى گواه قابل قبول دارى [براى پرهيز از اين كار] ، تا اين كه خداوند حكم نهايى خود را مقدّر كند ، و او بهترين داور است .
معاويه گفت: سودمندترين بردبارى ، [خويشتندارى و تلاش براى ]بردبارى ورزيدن ۲ است و بهترينِ آن ، بردبارى ورزيدن براى خويشان است . برويد ، در پناه خدا !
آن گاه ، به دنبال عبد الرحمان بن ابى بكر ، عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن زبير فرستاد . آمدند و نشستند . در اين هنگام ، خدا را سپاس و ستايش كرده ، گفت: تو اى عبد اللّه بن عمر!هميشه مى گفتى دوست ندارى شبى را به سر آورى ، بى آن كه بيعت جماعتى بر عهده ات باشد ، هر چند كه دنيا و هر چه در آن است ، از آنِ تو باشد . اينك به تو اخطار مى كنم كه مبادا وحدت مسلمانان را به هم بزنى و در راه پراكندگى جمعشان ، تلاش نمايى و زمينه خونريزى شان را فراهم آورى . كار يزيد ، تقديرى الهى بوده كه انجام گرفته است و انسان ها اختيارى در اين زمينه ندارند . مردم ، بيعتشان را محكم كرده اند و پيمان استوار بسته اند و عهد و قرار گذاشته اند .
اين را گفت و خاموش شد .
آن گاه ، عبد اللّه بن عمر سخن گفت و خداوند را ستايش كرد و ثنا گفت و ادامه داد : امّا بعد ، اى معاويه! پيش از تو ، خلفايى بودند و پسرانى داشتند كه پسرِ تو بهتر از

1.اشاره به آيه ۳۳ از سوره احزاب (آيه تطهير) است .

2.«تحلُّم» كه در متن عربى آمده ، به اين معناست كه كسى وانمود كند كه بردبار است و به سختى جلوى خود را بگيرد تا مبادا رفتارى بر خلاف بردبارى ، از او سر بزند .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4670
صفحه از 456
پرینت  ارسال به