121
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

و براى شما ، آمرزش مى طلبم .
آن گاه ، عبد اللّه بن زبير ، شروع به سخن كرد و گفت: ستايش ، خدايى را كه دينش را به ما آموخت و شناساند و ما را با پيامبرش به افتخار نائل آورد . او را بر پيشاوردهايش ستايش مى كنم ، و اعتراف مى نمايم كه خدايى جز خداى يگانه نيست ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست . اين خلافت ، فقط از آنِ قريش است كه با كردار پسنديده و اعمال ستوده اش ، آن را به دست مى گيرد ، با تكيه بر اجداد پُرافتخار و فرزندان بزرگ منش خويش . بنا بر اين ، اى معاويه ! از خدا بترس و در باره خويش ، به انصاف گراى ؛ زيرا اين ، عبد اللّه بن عبّاس ، پسر عموى پيامبر خداست ، و اين ، عبد اللّه بن جعفرِ ذوالجناحين ، پسر عموى پيامبر خدا ، و من ، عبد اللّه بن زبير ، پسر عمّه پيامبر خدا هستم ، و على ، از خود ، دو فرزندش حسن و حسين را به جا گذاشته است و تو مى دانى كه آن دو ، كيستند و چه شخصيتى دارند . بنا بر اين ، اى معاويه! از خدا بترس . تو خود ، ميان ما و خويش ، داورى .
در آخر ، عبد اللّه بن عمر ، لب به سخن گشود و چنين گفت: ستايش ، خدايى را كه ما را با دينش به عزّت رسانيد و با پيامبرش به افتخار نائل آورد . اين خلافت، مثل امپراتورىِ روم شرقى يا امپراتورىِ روم غربى يا شاهنشاهى ايران نيست كه حكومت را پسر از پدر ، به ارث ببرد و ولايت عهدى داشته باشد . اگر مثل آنها مى بود ، من پس از پدرم ، متصدّى خلافت مى شدم . به خدا سوگند ، مرا فقط از آن جهت به عضويت شوراى شش نفره در نياورد كه در خلافت ، شرط وابستگىِ خويشاوندى وجود ندارد . خلافت ، منحصر به قبيله قريش است و متعلّق به كسى كه شايسته آن باشد و مسلمانان ، او را بپسندند و با او موافق باشند ؛ آن كه پرهيزگارتر و بيش از همه مورد رضايت باشد . بنا بر اين ، اگر تو مى خواهى خلافت را [نه به كسى كه آن شرايط و ويژگى ها را داشته باشد ، بلكه] به يك نوجوان قُرَشى بسپارى ، درست است كه يزيد


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
120

ستايش است و ستايش ، او را رسد . او را ستايش مى كنيم كه از راه الهام ، ستايشش را به ما آموخته ، و از او اميد مى داريم كه ما را در اداى حقّش يارى دهد . اعتراف مى نمايم كه خدايى جز خداى يگانه بى نياز و پايدار نيست ؛ خدايى كه همسر و فرزندى نگرفته است ، و اين كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . اگر در باره اين خلافت ، [بناى شما بر ]اين است كه به قرآن عمل شود ، كه در آن آمده : «أُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَـبِ اللَّهِ ؛ ۱ خويشاوندان ، به موجب كتاب خدا ، [در حق گيرى از يكديگر] ، بر ديگران مقدّم اند» . و در صورتى كه به سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عمل شود ، بايد متعلّق به خويشاوندان وى باشد ، و اگر به روش ابو بكر و عمر عمل شود ، باز چه كسى برتر و كامل تر از خاندان پيامبر است و ذى حق تر به تصدّى حكومت اسلام؟ به خدا سوگند ، اگر اين خاندان را پس از پيامبرشان عهده دار حكومت كرده بودند ، حكومت را به متصدّى حقيقى و شايسته اش سپرده بودند و حكم خدا به كار بسته مى شد و از شيطان ، پيروى نمى شد و در آن صورت ، حتّى دو نفر در ميان امّت ، اختلاف نمى يافتند و شمشيرى كشيده نمى شد .
بنا بر اين ، اى معاويه! از خدا بترس ؛ زيرا تو زمامدار گشته اى و ما ، تحت سرپرستىِ تو قرار گرفته ايم . از اين جهت ، به مصالح مردمى كه تحت سرپرستى تو قرار گرفته اند ، بينديش ؛ زيرا فرداى قيامت ، در اين خصوص ، از تو بازخواست خواهد شد .
امّا آنچه در باره دو پسر عمويم گفتى و اين كه آنان را دعوت نكردى ، به خدا سوگند ، كار درستى نكردى و اين كار (برگزيدن يَزيد براى خلافت) را نمى توانى بكنى ، مگر به وسيله و با رضايت آنان ، و تو خود مى دانى كه آن دو ، معدن دانش و بزرگوارى و نجابت اند ، چه اعتراف كنى و چه انكار . در خاتمه ، از خدا براى خود

1.انفال : آيه ۷۵ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4481
صفحه از 456
پرینت  ارسال به