113
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

چرا با ما در باره چگونگى شير دادن آن ، مشورت نمى كنى كه ما از شيرْ گرفته و فرزندانِ از شيرْ گرفته ايم (روزگارْ ديده و باتجربه ايم) . به خدا سوگند ، اگر پيمان هاى مؤكّد و عهدهاى متين در ميان نبود ، كژىِ متصدّى حكومت را درست مى كردم و او را به راه مى آوردم! بنا بر اين ، اى پسر ابو سفيان! حكومت را درست كن و از ولى عهد كردن كودكان ، دست بردار . بدان كه قبيله تو ، در باره ات نظر دارند و در مخالفتشان با تو ، استوارند .
معاويه ، از سخن مروان به شدّت خشمگين شد ؛ امّا خيلى زود، خشم خويش را فرو خورد و دست مروان را فشرد و گفت: خداوند ، براى هر چيز ، اصلى قرار داده و براى هر خيرى ، اهلى . آن گاه ، تو را در برخوردارى از كَرَم ، داراى جايگاهى قرار داده و در پيش من ، از ناحيه پدر ، عزيزى . تو پيش گام در رأيى و سَروَرى را در رُبوده اى . تو پسرِ سرچشمه هاى كَرَمى . ۱ آنان همان گونه اند كه توصيف نمودى ، و تو همان مقام را نزدشان دارى كه بيان كردى . ما همان گونه كه گفتى ، گرفتارِ كارهاى خودسرانه چندگونه ، سردرگم شده ايم . به خدا سوگند ، به كمك تو ـ اى پسر عمو ـ اميدواريم كه آنها را به سامان آوريم و مشكلات را برطرف نماييم و تيرگىِ آنها را از ميان برداريم تا كارها ، سهل و رو به راه شود . تو پس از امير المؤمنين ، نظير او هستى و در هر كارى ، پشت و پناهش . تو را پس از او ، بر خويشاوندانت گماشتم و سهم تو را از ماليات زمين ها ، بيش از ديگران قرار دادم . اكنون نيز به هيئتى كه همراه آورده اى ، جايزه خواهم داد و از آنها پذيرايىِ شايان خواهم كرد و به پاس امير مؤمنان ، تعهّد مى كنم كه تو را بى نياز سازم و خشنودت گردانم .

1.اين تُرّهات دروغ را مقايسه كنيد با آنچه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره اين مطرود پسر مطرود (مروان بن حكم) فرموده است : «الوزغ بن الوزغ ، اللعين ابن اللعين ، مارمولك پسر مارمولك! ملعون پسر ملعون!» (المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۷۹ . نيز ، ر . ك : الصواعق المحرقة : ص ۱۰۸ ، شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۲ ص ۵۶ ، حياة الحيوان : ج ۲ ص ۳۹۹).


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
112

وقتى نامه معاويه به مروان رسيد، خشمناك شد و با خانواده و جمع بسيارى از خويشاوندانش ، به راه افتاد و نزد بنى كِنانه ـ كه از خويشاوندان مادرى اش بودند ـ رفت و شِكوه كرد و جريان كارش را با معاويه ، شرح داد و اين كه بدون مشورت و تبادل نظر با او ، پسرش يزيد را به جانشينى تعيين كرده است . بنى كِنانه گفتند: ما تيرهايى در دست تو و تيغى در نيام توييم . ما را به جنگِ هر كه ببرى ، خواهيم جنگيد . رهبرى و تدبير ، با توست و اطاعت ، از ما .
آن گاه ، مروان با هيئت پُرشمارى از ايشان و خويشاوندان و خانواده اش ، به راه افتاد تا به دمشق رسيد و در روزى كه معاويه به مردم، اجازه ملاقات داده بود ، به دربارش در آمد .
دربان ، چون چشمش به جمعيّت انبوهى افتاد كه از قوم و خويشان مروان بودند ، به او اجازه ورود نداد . آنها با او گلاويز شده ، بر صورتش زدند تا از جلوى در ، كنار رفت . مروان با همراهانش وارد شد و به نزديكى معاويه رفتند تا جايى كه مروان به او دسترس داشت . پس از اين كه به او به عنوان خليفه سلام كرد ، گفت: خداوند ، بس پُر عظمت است . هيچ نيرومندى به گَرد قدرتش نمى رسد . در ميان بندگانش ، كسانى را آفريده كه پايه دينش را تشكيل مى دهند و از طرف او ، ناظر بلادند و جانشينانش در اداره مردم . به وسيله آنان ، ستم را از ميان بر مى دارد و پيوند دين را محكم و يقين را پيوسته مى گرداند و پيروزى را فرا چنگ مى آورد و گردن فرازان را خوار مى سازد . پيش از تو ، خلفاى ما اين را مى دانستند و در حقّ جمعى ، چنين قائل بودند و ما در راه فرمان بُردارى خدا ، يار و ياورشان بوديم و عليه مخالفان ، مددكارشان ، به طورى كه ما قدرت مى داديم و كژىِ منحرفان را راست مى ساختيم و در كارهاى مهم ، طرفِ مشورت بوديم و در اداره مردم ، فرماندار . ليكن امروز ، گرفتار كارهاى خودسرانه چند گونه ، سر در گم گشته ايم . تو عنان گم راهى را رها مى كنى و بدترين افراد را به كار مى گمارى . ذبح شده آن ، خورده مى شود و شيرش تا قطره آخر ، دوشيده مى شود .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4455
صفحه از 456
پرینت  ارسال به