107
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

و به كَرَمش ادامه داد ، هر چند پيش از بازگشتش ، نظرش نسبت به من ، تغيير كرده بود .
و گفت: اكنون خراسان ، تيول و مِلك تو باشد!امير المؤمنين را پاداش خير باد!
اگر عثمان به جاى او مى بود ، هرگز به منبيش از آنچه او به من داد ، نمى داد .
چون گفته اش را به معاويه خبر دادند ، به يزيد دستور داد برايش توشه راه فراهم كند و خلعتى برايش فرستاد و تا يك فرسخى هم مشايعتش كرد . ۱
ابن عساكر مى نويسد: مردم مدينه ، سعيد را دوست مى داشتند و از يزيد ، بدشان مى آمد . وى نزد معاويه رفت . معاويه از او پرسيد: اين ، چه حرفى است كه مردم مدينه مى زنند؟
گفت: مگر چه مى گويند؟
گفت : مى گويند:

به خدا سوگند ، يزيد به سلطنت نخواهد رسيد ،مگر تيغ آهنين ، فرقش را بشكافد .
فرمان روا پس از او (معاويه) ، سعيد خواهد بود .
گفت: چه اشكالى دارد به نظر تو؟! به خدا ، پدرم بهتر از پدر يزيد است و مادرم بهتر از مادرش و خودم بهتر از او هستم . ما تو را به كار دولتى گماشتيم و هنوز بركنارت نكرده ايم و حقّ خويشاوندى مان را نسبت به تو ، به جاى آورده ايم و دست از آن نكشيده ايم ، تا اين همه را كه اينك در چنگ توست ، به دست آوردى و ما را از آن ، دور كردى .
معاويه گفت: «در باره اين كه ...» تا آخر مطلبى كه پيش از اين ، آمد .

1.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۲۱۳ .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
106

بايد بگويم : يك روزِ زندگانى عثمان ، بهتر از همه عمر معاويه است . در باره اين كه مادرت بهتر از مادر اوست ، برترىِ زن قريشى بر زن كَلْبى ، امرى مسلّم و آشكار است . در باره اين كه مقام و قدرتى را كه دارم ، به وسيله پدرت به دست آورده ام ، اين ، حكومتى است كه خدا به هر كه بخواهد ، مى دهد . پدرت كُشته شد . خدا رحمتش كند ! بنى عاص ، در خونخواهىِ او اِهمال نمودند و بنى حرب (شاخه ديگر بنى اميّه) به آن كمر بستند . بنا بر اين ، خدمتى كه ما به تو كرده ايم ، بيش از آن است كه پدرت به ما كرده است و تو بيش از ما رَهين منّتى . [امّا] در باره اين كه تو بهتر از يزيدى ، به خدا سوگند ، حاضر نيستم به جاى يزيد ، خانه ام پُر از افرادى مثل تو باشد . به هر حال ، اين حرف ها را كنار بگذار و از من ، چيزى بخواه تا به تو بدهم .
سعيد بن عثمان بن عفّان گفت: . . . من راضى نمى شوم جزئى از حقّم را به من بدهى . همه اش (يعنى حكومت) را مى خواهم . حال كه نمى خواهى همه حقّم را به من بدهى ، از آنچه خدا به تو داده ، به من بده .
معاويه گفت: خراسان ، براى تو باشد .
سعيد گفت: خراسان چيست؟!
گفت: تيول تو و مِلك تو و بخششى باشد كه به خويشاوند خود مى نمايم!
سعيد ، خشنود و خوش حال ، از دربار معاويه بيرون رفت ، در حالى كه اين ابيات را مى خواند :

از امير المؤمنين و فضل و كَرَمش ياد كردم و گفتم:خدايش به پاس كمكى كه به خويشاوندش كرد ، پاداش نيك دهد!
گرچه قبلاً حرف هايى در باره اش از زبانمپريده بود كه برخى خردمندانه بود و پاره اى خطا .
امير المؤمنين ، از ره بزرگوارى ، چشم از آن بَر بست

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4410
صفحه از 456
پرینت  ارسال به