101
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

امير المؤمنين! ما در ميان قريش ، در باره تو مطالعه كرديم و ديديم تو جوانْ مردترينش هستى و پيونددارترين و پيمان گزارترين . ضمنا مى دانيم كه تو عراق را با قهر نگشودى و بر آن ، با زور مسلّط نگشتى ؛ بلكه به حسن بن على ، تعهّداتى در برابر خدا سپرده اى كه خود مى دانى و به موجبش ، حكومت پس از تو ، با وى خواهد بود . اگر به پيمانت وفا كنى ، تو پيمان گزار و وفادارخواهى بود و در صورتى كه به پيمانت خيانت كنى ، بايد بدانى كه ـ به خدا سوگند ـ پشت سرِ حسن ، سوارانى كارآزموده قرار دارد و بازوانى پُرتوان و شمشيرهايى بُرّان كه اگر يك قدم از راه خيانت و پيمان شكنى به طرف او پيش آيى ، با قدرتى پيروزمند ، رو به رو خواهى گشت . تو خود مى دانى كه مردم عراق ، از وقتى با تو دشمنى كرده اند ، ديگر تو را دوست نداشته اند و نه با على و حسن و آياتى كه در حقّشان از آسمان فرود آمده ، از وقتى دوستشان شده اند ، ره مخالفت و دشمنى پوييده اند . همانها ، شمشيرهايى را كه همراه على در جنگ صِفّين بر روى تو كشيده اند ، اكنون به دوششان دارند و دل هايى را كه كينه تو را در آن پرورده اند ، در اندرونشان . به خدا سوگند ، مردم عراق ، حسن را بيش از على دوست مى دارند .
در اين هنگام ، عبد الرحمان بن عثمان ثقفى بر خاست ، از يزيد تمجيد كرد و معاويه را براى بيعت گرفتن براى يزيد ، تشويق كرد .
معاويه به نطق ايستاد و گفت: مردم! شيطان ، برادران و دوستانى دارد كه آنها را بسيج كرده ، از آنها كمك و يارى مى جويد و سخن از زبان آنها مى گويد . اگر طمعشان را بر انگيزد ، به كار مى افتند و اگر از آنها اظهار بى نيازى نمايد ، بر جاى خويش ، بى حركت مى مانند . با زشتكارىِ خويش ، نطفه فتنه را مى بندند و هيزم نفاق را براى شعله ور ساختنِ آشوب گم راهى آور ، مى انبارند . خُرده گير و عيبجويند و اگر سررشته كارى را عهده دار گردند ، به كژى مى گرايند و اگر به گم راهى اى خوانده شوند ، زياده روى مى كنند . اينها دست بردار نيستند و ريشه كن نمى شوند و پند


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
100

چه جانشين خوبى است! و تو ـ اى امير المؤمنين ـ تمام جوانب امر او را آزموده اى . بنا بر اين ، توجّه داشته باش حكومت را به چه كسى وا مى گذارى . سفارش اينها را به گوش نگير . مگذار كسانى كه بدون در نظر گرفتن مصلحت تو ، به تو پيشنهادهايى مى نمايند ، تو را بفريبند و از راه راست ، به در كنند . تو مصلحت جامعه را بهتر مى دانى و نيز مى دانى چگونه اطاعت مردم را جلب كنى . مردم حجاز و مردم عراق ، تا وقتى حسن زنده است ، به اين كار ، رضايت نخواهند داد و با يزيد ، بيعت نخواهند كرد .
ضحّاك ، عصبانى شد . دو باره بر خاست و خدا را سپاس گفت و ستايش كرد و گفت: خداوند ، كار امير المؤمنين را به سامان كند! منافقان عراقى ، مردانگى شان در ميان خودشان و در رفتار با يكديگر اين است كه اختلاف و دودستگى نشان دهند و پيوند ديندارى شان ، در اين است كه از همديگر كناره بجويند . حق را بر حَسَب تمايلات خويش مى بينند . پندارى كه از پسِ پشت خويش مى نگرند ! از سرِ نادانى و غرور ، گردن فرازى مى كنند ، و خدا را هيچ در نظر نمى آورند و از عواقب بد كار خويش ، بيمى به خود راه نمى دهند . ابليس را به پروردگارىِ خويش گرفته اند و ابليس ، ايشان را حزب خويش ساخته است . براى كسى كه دوستش باشند ، نفعى ندارند و به كسى كه دشمنش باشند ، ضررى نمى رسانند . بنا بر اين ، نظر آنها را رد و صداشان را خفه كن . حسن و وابستگان حسن را چه به سلطنت خدايى كه معاويه را به جاى خويش ، در زمين نشانده است؟! هرگز چنين مباد! خلافت از بى وارث ، بر جاى نمى مانَد و جز مرگ ، چيزى مانع خويشاوندى نيست . شما اى اهالى عراق! خودتان را چنان بار آوريد كه خيرخواه و نصيحتگوى پيشوا و حاكمتان باشيد كه مُنشى پيامبرتان و خويشاوندش بوده است ، تا دنياتان در امان بماند و از آخرت هم بهره ببريد .
آن گاه ، احنف بن قيس بر خاست و پس از ستايش و ثناى خداوند ، گفت: اى

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4437
صفحه از 456
پرینت  ارسال به