۱۰۵۹.البداية و النهايةـ در گزارش مسلم و بيعت كنندگان با وى ـ: خبر مسلم و شيعيان ، در كوفه منتشر شد و به امير كوفه، نعمان بن بشير ، رسيد. مردى اين خبر را به وى داد. نعمان از كنار اين قضايا مى گذشت و بِدان اعتنايى نمى كرد ؛ ليكن بر منبر رفت و براى مردم خطابه خواند و آنان را از اختلاف و فتنه بر حذر داشت و آنان را به هم بستگى و پايبندى به سنّت فرا خواند و گفت: به راستى كه من نمى جنگم ، مگر با كسى كه با من بجنگد و هجوم نمى برم ، مگر بر كسى كه بر من هجوم آورد . بر پايه گمان ، كسى را دستگير [و مؤاخذه ]نمى كنم ؛ ولى به خدايى كه جز او خدايى نيست ، اگر از پيشواى خود جدا شويد و بيعت بشكنيد ، با شما خواهم جنگيد ، تا وقتى كه اين شمشير در دست من است
۴ / ۴
رسيدن خبر بيعت مردم با مسلم و ناتوانى نعمان بن بشير، به يزيد
۱۰۶۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو ودّاك ـ: عبد اللّه بن مسلم [از مجلس نعمان ]بيرون آمد و براى يزيد بن معاويه نامه اى نوشت: «امّا بعد ، به راستى كه مسلم بن عقيل ، وارد كوفه شده است و پيروان حسين بن على ، با او بيعت كرده اند . اگر كوفه را مى خواهى ، مردى نيرومند به كوفه بفرست كه بتواند دستورات تو را اجرا كند و با دشمنت ، مانند تو رفتار كند. به راستى كه نعمان بن بشير ، مردى ناتوان است و يا خود را به ناتوانى مى زند».
او نخستين كسى بود كه براى يزيد، نامه نوشت . سپس عُمارة بن عُقبه مانند اين را نوشت و پس از آنها عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، چنين نامه اى نوشت.