۱۰۳۵.الأخبار الطوال :مسلم از طريق مدينه حركت كرد تا به خانواده اش نيز سر بزند . سپس دو راه نما از [قبيله] قيس ، اجير كرد و راه افتاد. آن دو در تاريكى شب ، راه را گم كردند و صبحگاهان ، سرگردان شدند. تشنگى و گرما بر آن دو فشار آورد و از پا افتادند و نتوانستند حركت كنند. به مسلم گفتند: از اين طرف حركت كن . اميد است كه نجات يابى.
مسلم و خدمتكارانش ، آن دو را رها كردند و نيمه جان به راه ، ادامه دادند تا به آب رسيدند . مسلم در آن جا اقامت كرد و نامه اى براى حسين عليه السلام نوشت و مردى را از آن منطقه اجير كرد تا نامه را به حسين عليه السلام برساند . او در نامه ، داستان خودش و دو راه نما را نوشت و نيز مشقّت هايى را كه كشيده اند و نيز خبر داد كه اين رخداد را به فال بد گرفته و تقاضا دارد كه ايشان او را از اين سفر ، معاف بدارد و كسى ديگر را به جايش به كوفه بفرستد و نوشت كه در منطقه بطن الحُربُث ۱ اقامت مى كند.
فرستاده مسلم حركت كرد تا به مكّه رسيد و نامه را به حسين عليه السلام رساند. ايشان نامه را خواند و در جواب نوشت: «امّا بعد، گمان كردم كه ترس ، تو را از رفتن ، باز داشته است. به آنچه مأمورى ، عمل كن و تو را از اين كار، معاف نمى دارم. والسلام!».