۱۳۱۴.المصنَّف، ابن ابى شَيبهـ به نقل از ابن عبّاس ـ: حسين عليه السلام آمده بود تا در باره حركت بدان جا (يعنى عراق) با من مشورت كند . گفتم: اگر مرا و تو را سرزنش نمى كردند ،
دستانم را در موهايت چنگ مى انداختم [ و نمى گذاشتم بروى] . به كجا مى روى؟ به سوى گروهى كه پدرت را كشتند و بر برادرت نيزه زدند؟
آنچه مرا راضى كرد كه به [ شهادت ] او راضى شوم ، اين بود كه فرمود: «حُرمت اين حرم ، به وسيله يك نفر شكسته مى شود و اگر در سرزمينى چنين و چنان ـ كه از آن دور است ـ كشته شوم، برايم دوست داشتنى تر از اين است كه من، آن شخص باشم» .