۱۲۶۹.الملهوف :عبيد اللّه بن زياد، خبر مسلم و هانى را براى يزيد بن معاويه نوشت. او هم جواب داد و از رفتار و اقتدارش ، سپاس گزارى كرد و به وى گوشزد كرد كه به وى خبر رسيده كه حسين عليه السلام به سمت كوفه حركت كرده است و به وى دستور داد كه در اين زمينه مجازات كند و انتقام بگيرد و به صِرف گمان و شك ، [افراد را] زندانى كند.
۱۲۷۰.الفتوح :چون نامه و سرهاى مسلم و هانى به يزيد بن معاويه رسيد ، نامه را خواند و دستور داد كه سرها بر دروازه شهر دمشق، نصب شوند. سپس نامه اى براى ابن زياد نوشت : «امّا بعد ، تو همان گونه هستى كه دوست داشتم . با تدبير و دورانديشانه رفتار كردى و مانند دلاورى متين، اقتدار به خرج دادى. تو خاطر ما را آسوده كردى و گمان و نظر ما را در باره خودت حفظ نمودى .
فرستاده هايت را فرا خواندم و از آنان در باره آنچه نوشتى ، پرسيدم و آنان را در خرد و فهم و صداقت و ديندارى ، همان گونه يافتم كه تو نوشته بودى . به هر يك از آنان ، ده هزار درهم دادم و آنان را به سوى تو فرستادم. [به كارگزارانت] نسبت به آنان به نيكى ، سفارش كن .
به من خبر رسيده كه حسين بن على به سمت عراق ، حركت كرده است. ديده بان ها و نگهبانان را بگمار و مراقبت كن و افراد مشكوك را زندانى كن و روزانه تمام گزارش هاى خوب و بد را برايم بنويس. والسلام!».
۱۲۷۱.الصواعق المُحْرِقة :[حسين عليه السلام ] پيش از خود، مسلم بن عقيل را فرستاد. دوازده هزار نفر از كوفيان با وى بيعت كردند و گفته شده: بيش از اين [، بيعت كردند] . يزيد، ابن زياد را به سوى او فرستاد و وى او را كشت و سرش را براى يزيد فرستاد . يزيد هم از او سپاس گزارى كرد و به او نسبت به حسين عليه السلام ، هشدار داد.