353
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۲۵۵.مروج الذهب :مسلم را بالاى قصر بردند و بُكَير اَحمرى ، گردنش را زد و سرش را به زمين پرتاب كرد. آن گاه بدن او را به سرش ملحق ساختند. سپس دستور صادر شد كه هانى بن عروه را به بازار ببرند. پس گردنش را با زجر ، از تن جدا كردند ، در حالى كه فرياد مى زد: «اى خاندان مُراد!» و هانى ، بزرگ آنان و رئيسشان بود كه با چهار هزار زره بر تَن و هشت هزار پياده حركت مى كرد و اگر هم پيمان هاى آنان از كِنده و ديگر قبايل هم مى آمدند ، جمعيت جنگجوى آنان به سى هزار زره بر تَن مى رسيد و رئيس آنان از هيچ يك از آنان ، سستى و پراكندگى نمى ديد .

۱۲۵۶.تاريخ اليعقوبى :مسلم با [نيروهاى] عبيد اللّه نبرد كرد . سپس او را دستگير كردند و عبيد اللّه ، او را كشت و جنازه اش را در بازار كشاندند. [همچنين] عبيد اللّه ، هانى بن عروه را كشت ؛ چون مسلم در خانه او سكونت داشت و مسلم را يارى كرده بود.

۱۲۵۷.الفتوح :آن گاه عبيد اللّه بن زياد، دستور داد هانى بن عروه را بيرون ببرند و به مسلم بن عقيل ، ملحق سازند [و بكشند].
محمّد بن اشعث گفت: خداوند ، كارهاى امير را سامان دهد ! به راستى كه تو موقعيت و منزلتِ او را در ميان فاميلش مى دانى و بستگان او باخبر شده اند كه من و اسماء بن خارجه ، او را نزد تو آورده ايم . تو را به خدا سوگند مى دهم ـ اى امير ـ كه او را به خاطر من ببخشى . من از دشمنىِ خانواده اش مى ترسم. آنان بزرگان كوفه اند و بيشترين جمعيت را دارند .
ابن زياد با درشتى ، سخن او را رد كرد و سپس دستور داد هانى بن عروه را دست بسته به بازارِ خريد و فروش گوسفند، ببرند .
هانى دانست كه كشته مى شود . از اين رو ، فرياد مى زد: «اى مَذحِج، اى قبيله من ! [كمك !]» . آن گاه دستانش را از طناب ، در آورد و گفت: چيزى نيست كه از خودم دفاع كنم؟
او را زدند و دستانش را محكم بستند و به وى گفتند: گردنت را دراز كن.
هانى گفت: نه، به خدا سوگند! من شما را بر كشتن خودم ، يارى نمى كنم.
يكى از غلامانِ عبيد اللّه به نام رشيد ، جلو آمد و او را با شمشير زد ؛ ولى اثر نكرد . هانى گفت: بازگشت ، به سوى خداست . بار خدايا ! به سوى رحمت و رضوان تو [مى آيم] . خدايا ! اين روز را كفّاره گناهانم قرار ده . به راستى كه من براى پسر دختر پيامبرت محمّد ، تعصّب به خرج دادم.
رشيد پيش آمد و ضربه اى ديگر زد و او را كشت. آن گاه عبيد اللّه بن زياد دستور داد مسلم بن عقيل و هانى بن عروه ـ كه خداوند ، آن دو را رحمت كند ـ را وارونه به دار آويزند و تصميم داشت سر آن دو را براى يزيد بن معاويه بفرستد.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
352

۱۲۵۵.مروج الذهب :فَأَصعَدوهُ [أي مُسلِما] إلى أعلَى القَصرِ ، فَضَرَبَ بُكَيرٌ الأَحمَرِيُّ عُنُقَهُ ، فَأَهوى رَأسَهُ إلَى الأَرضِ ، ثُمَّ أتبَعوا رَأسَهُ جَسَدَهُ ، ثُمَّ اُمِرَ بِهانِئِ بنِ عُروَةَ ، فَاُخرِجَ إلَى السّوقِ ، فَضُرِبَ عُنُقُهُ صَبرا ، وهُوَ يَصيحُ : يا آلَ مُرادٍ ، وهُوَ شَيخُها وزَعيمُها ، وهُوَ يَومَئِذٍ يَركَبُ في أربَعَةِ آلافِ دارِعٍ ، وثَمانِيَةِ آلافِ راجِلٍ ، وإذا أجابَتها أحلافُها ۱ مِن كِندَةَ وغَيرِها ، كانَ في ثَلاثينَ ألفَ دارِعٍ ، فَلَم يَجِد زَعيمُهُم مِنهُم أحَدا فَشَلاً وخِذلانا ۲ .

۱۲۵۶.تاريخ اليعقوبي :فَقاتَلَ [مُسلِمٌ] عُبَيدَ اللّه ِ ، فَأَخَذوهُ ، فَقَتَلَهُ عُبَيدُ اللّه ِ ، وجَرَّ بِرِجلِهِ فِي السّوقِ ، وقَتَلَ هانِئَ بنَ عُروَةَ ، لِنُزولِ مُسلِمٍ مَنزِلَهُ ، وإعانَتِهِ إيّاهُ ۳ .

۱۲۵۷.الفتوح :ثُمَّ أمَرَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ بِهانِئِ بنِ عُروَةَ أن يُخرَجَ فَيُلحَقَ بِمُسلِمِ بنِ عَقيلٍ ، فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ : أصلَحَ اللّه ُ الأَميرَ ، إنَّكَ قَد عَرَفتَ شَرَفَهُ في عَشيرَتِهِ ، وقَد عَرَفَ قَومُهُ أنّي وأسماءَ بنَ خارِجَةَ جِئنا بِهِ إلَيكِ ، فَأنشُدُكَ اللّه َ أيُّهَا الأَميرُ ، إلّا ۴ وَهَبتَهُ لي ، فَإِنّي أخافُ عَداوَةَ أهلِ بَيتِهِ ، وإنَّهُم ساداتُ أهلِ الكوفَةِ ، وأكثَرُهُم عَدَدا .
قالَ : فَزَبَرَهُ ۵ ابنُ زِيادٍ ، ثُمَّ أمَرَ بِهانِئِ بنِ عُروَةَ فَاُخرِجَ إلَى السّوقِ إلى مَوضِعٍ يُباعُ فيهِ الغَنَمُ ، وهُوَ مَكتوفٌ .
قالَ : وعَلِمَ أنَّهُ مَقتولٌ فَجَعَلَ يَقولُ : وامَذحِجاه ، واعَشيرَتاه ، ثُمَّ أخرَجَ يَدَهُ مِنَ الكِتافِ ، وقالَ : أما مِن شَيءٍ فَأَدفَعُ بِهِ عَن نَفسي ؟! قالَ : فَصَكّوهُ ۶ ثُمَّ أوثَقوهُ كِتافا ، فَقالوا : اُمدُد عُنُقَكَ ، فَقالَ : لا وَاللّه ِ ، ما كُنتُ الَّذي اُعينُكُم عَلى نَفسي !
فَتَقَدَّمَ إلَيهِ غُلامٌ لِعُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ ـ يُقالُ لَهُ رَشيدٌ ـ فَضَرَبَهُ بِالسَّيفِ فَلَم يَصنَع شَيئا . فَقالَ هانِئٌ : إلَى اللّه ِ المَعادُ ، اللّهُمَّ إلى رَحمَتِكَ ورِضوانِكَ ، اللّهُمَّ اجعَل هذَا اليَومَ كَفّارَةً لِذُنوبي ، فَإِنّي إنَّما تَعَصَّبتُ لاِبنِ بِنتِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله .
فَتَقَدَّمَ رَشيدٌ وضَرَبَهُ ضَربَةً اُخرى فَقَتَلَهُ ، ثُمَّ أمَرَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ بِمُسلِمِ بنِ عَقيلٍ وهانِئِ بنِ عُروَةَ رَحِمَهُمَا اللّه ُ ، فَصُلِبا جَميعا مُنَكَّسَينَ ، وعَزَمَ أن يُوَجِّهَ بِرَأسَيهِما إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. ۷

1. الحِلْفُ : المُعاقَدةُ والمُعاهدة على التعاضد والتساعد (لسان العرب : ج ۹ ص ۵۳ «حلف») .

2. مروج الذهب : ج ۳ ص ۶۹ .

3. تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۲۴۳ .

4. . في المصدر : «إنّما» ، والتصويب من مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي .

5. تَزبُرُه : أي تنهرُه وتُغلظ له في القول والردّ (النهاية : ج ۲ ص ۲۹۳ «زبر») .

6. الصَّكُّ : الضرب الشديد بالشيء العريض (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۴۵۶ «صكك») .

7. الفتوح : ج ۵ ص ۶۱ ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ۱ ص ۲۱۳ وفيه «غضبت» بدل «تعصّبت» .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4665
صفحه از 454
پرینت  ارسال به