325
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۲۳۵.مقاتل الطالبيّينـ به نقل از مدرك بن عماره ـ: آن گاه [مسلم] را بر عبيد اللّه بن زياد ـ كه خداوند ، او را لعنت كند ـ وارد كردند ؛ ولى سلام نكرد. نگهبان گفت : آيا بر امير ، سلام نمى كنى؟
مسلم گفت: اگر امير ، قصد كشتن مرا دارد، چه سلامى؟! و اگر قصد كشتن مرا ندارد ، بر او بسيار سلام خواهم داد.
عبيد اللّه ـ كه خداوند ، لعنتش كند ـ به مسلم گفت: حتما كشته مى شوى .
مسلم گفت: حتما؟
گفت: آرى.
مسلم گفت: بگذار به يكى از اين جمعيت ، وصيّت كنم.
ابن زياد گفت : به هر كه دوست دارى ، وصيّت كن .
پسر عقيل به جمعيت ـ كه هم نشين هاى ابن زياد بودند ـ نگاه كرد و در ميان آنها ، عمر بن سعد را ديد. گفت: اى عمر ! ميان من و تو و نه ديگران ، خويشاوندى هست و اينك از تو خواسته اى دارم . به خاطر خويشاوندى ، لازم است خواسته ام را برآورى و آن ، سرّى است.
عمر بن سعد ، امتناع ورزيد كه مسلم خواسته اش را بگويد. عبيد اللّه بن زياد به وى گفت: امتناع مكن كه درخواست عموزاده ات را اجابت كنى.
آن گاه عمر بن سعد ، نزد مسلم رفت و به گونه اى نشست كه پسر زياد ـ كه خداوند ، لعنتش كند ـ آن دو را ببيند.
مسلم بن عقيل به عمر گفت: من در كوفه بدهكارى اى دارم كه آن را هنگام ورود به كوفه قرض گرفتم. آن را از جانب من ، ادا كن تا از محصولاتم در مدينه برايت بياورند. نيز جنازه ام را از ابن زياد بخواه و به خاك بسپار ، و قاصدى به سوى حسين بفرست كه او را باز گرداند.
عمر به ابن زياد گفت: مى دانى چه گفت؟
ابن زياد گفت: آنچه را گفت ، افشا مكن .
عمر [دوباره] گفت: مى دانى چه گفت؟
ابن زياد گفت: بگو. امين ، خيانت نمى كند ؛ ولى گاهى خيانتكار ، امين به حساب مى آيد.
عمر ، وصيّت هاى مسلم را براى ابن زياد ، شرح داد. ابن زياد گفت: مال تو، اختيارش با توست و ما تو را از آن باز نمى داريم . هر گونه دوست دارى ، عمل كن . حسين نيز ، اگر او قصد ما را نكند ، ما به او كارى نخواهيم داشت ؛ ولى اگر قصد ما را كرد ، از او دست بر نمى داريم . و امّا جنازه مسلم ! شفاعت تو را در باره آن نمى پذيريم ؛ چرا كه شايسته آن نيست . او به مخالفت با ما برخاست و براى نابودى ما ، تلاش كرد.
سپس ابن زياد به مسلم گفت: خداوند ، مرا بكشد ، اگر تو را به گونه اى نكشم كه [پيش از اين] در اسلام ، كسى آن گونه كشته نشده است !
مسلم گفت: تو ، سزاوار آنى كه در اسلام ، بدعت بگذارى . تو نمى توانى بد كشتن و زشت مُثله كردن و بدسرشتى و نيرنگ را به كسى غير از خودت وا بگذارى.
آن گاه ابن زياد گفت: او را بر بالاى قصر ببريد و گردنش را بزنيد.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
324

۱۲۳۵.مقاتل الطالبيّين عن مدرك بن عمارة :ثُمَّ اُدخِلَ عَلى عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ فَلَم يُسَلِّم عَلَيهِ ، فَقالَ لَهُ الحَرَسُ : ألا تُسَلِّمُ عَلَى الأَميرِ ؟ فَقالَ : إن كانَ الأَميرُ يُريدُ قَتلي فما سَلامي عَلَيهِ ؟! وإن كانَ لا يُريدُ قَتلي ، فَلَيَكثُرَنَّ سَلامي عَلَيهِ .
فَقالَ لَهُ عُبَيدُ اللّه ِ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ : لَتُقتَلَنَّ . قالَ : أكَذلِكَ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : دَعني إذا اُوصي إلى بَعضِ القَومِ . قالَ : أوصِ إلى مَن أحبَبتَ .
فَنَظَرَ ابنُ عَقيلٍ إلَى القَومِ وهُم جُلَساءُ ابنِ زِيادٍ ، وفيهِم عُمَرُ بنُ سَعدٍ ، فَقالَ : يا عُمَرُ ، إنَّ بَيني وبَينَكَ قَرابَةً دَونَ هؤُلاءِ ، ولي إلَيكَ حاجَةٌ ، وقَد يَجِبُ عَلَيكَ لِقَرابَتي نُجحُ حاجَتي ، وهِيَ سِرٌّ . فَأَبى أن يُمَكِّنَهُ مِن ذِكرِها .
فَقالَ لَهُ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ : لا تَمتَنِع مِن أن تَنظُرَ في حاجَةِ ابنِ عَمِّكَ . فَقامَ مَعَهُ ، وجَلَسَ حَيثُ يَنظُرُ إلَيهِما ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ .
فَقالَ لَهُ ابنُ عَقيلٍ : إنَّ عَلَيَّ بِالكوفَةِ دَينا استَدَنتُهُ مُذ قَدِمتُها ، تَقضيهِ عَنّي حَتّى يَأتِيَكَ مِن غَلَّتي بِالمَدينَةِ ، وجُثَّتي فَاطلُبها مِنِ ابنِ زِيادٍ فَوارِها ، وَابعَث إلَى الحُسَينِ عليه السلام مَن يَرُدُّهُ .
فَقالَ عُمَرُ لِابنِ زِيادٍ : أتَدري ما قالَ ؟ قالَ : اُكتُم ما قالَ لَكَ . قالَ : أتَدري ما قالَ لي ؟ قالَ : هاتِ ، فَإِنَّهُ لا يَخونُ الأَمينُ ، ولا يُؤتَمَنُ الخائِنُ ۱ . قالَ : كَذا وكَذا .
قالَ : أمّا مالُكَ ، فَهُوَ لَكَ ولَسنا نَمنَعُكَ مِنهُ ، فَاصنَع فيهِ ما أحبَبتَ . وأمّا حُسَينٌ ، فَإِنَّهُ إن لَم يُرِدنا لَم نُرِدهُ ، وإن أرادَنا لَم نَكُفَّ عَنهُ . وأمّا جُثَّتُهُ ، فَإِنّا لا نُشَفِّعُكَ فيها ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ لِذلِكَ مِنّا بِأَهلٍ ، وقَد خالَفَنا وحَرَصَ عَلى هَلاكِنا .
ثُمَّ قالَ ابنُ زِيادٍ لِمُسلِمٍ : قَتَلَنِي اللّه ُ إن لَم أقتُلكَ قِتلَةً لَم يُقتَلها أحَدٌ مِنَ النّاسِ فِي الإِسلامِ . قالَ : أما إنَّكَ أحَقُّ مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ ما لَيسَ فيهِ ، أما إنَّكَ لَم تَدَع سوءَ القِتلَةِ ، وقُبحَ المُثلَةِ ، وخُبثَ السّيرَةِ ، ولُؤمَ الغيلَةِ ، لِمَن هُوَ أحَقُّ بِهِ مِنكَ .
ثُمَّ قالَ ابنُ زِيادٍ : اِصعَدوا بِهِ فَوقَ القَصرِ فَاضرِبوا عُنُقَهُ. ۲

1. في أكثر النقول جاء هكذا : « ... ولكن قد يؤتمن الخائن» .

2. مقاتل الطالبيّين : ص ۱۰۸ وراجع : مثير الأحزان : ص ۳۶ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4607
صفحه از 454
پرینت  ارسال به