319
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۲۲۹.أنساب الأشرافـ به نقل از شعبى ـ: مسلم بن عقيل ـ كه خداوند متعال ، رحمتش كند ـ را بر ابن زياد وارد كردند ، در حالى كه دهانش ضربت خورده بود. ابن زياد گفت: اى مسلم ! براى بر هم زدن وحدت مردم آمده اى؟
مسلم گفت: براى اين نيامدم ؛ ليكن مردم اين شهر، نامه نوشتند كه پدرت ، خون هايشان را ريخته و آبرويشان را بر باد داده است . آمديم تا امر به معروف و نهى از منكر كنيم.
ابن زياد گفت: تو را چه به اين كارها؟!
سخنانى ميان آنها رد و بدل شد و ابن زياد ، مسلم را كشت.

۱۲۳۰.أنساب الأشرافـ به نقل از عوانه ـ: ميان پسر عقيل و پسر زياد ، سخنانى رد و بدل شد و آن گاه ابن زياد به مسلم گفت: ساكت باش ، اى پسر حُلَيّه! ۱
ابن عقيل به وى گفت : حُلَيّه از سُميّه ، ۲ بهتر و عفيف تر بود

۴ / ۳۳

وصيّت هاى مسلم بن عقيل

۱۲۳۱.أنساب الأشراف :مسلم بن عقيل را نزد ابن زياد آوردند . ابن اشعث به وى امان داده بود ؛ ولى [عبيد اللّه ]امانش را نپذيرفت . وقتى مسلم در برابر ابن زياد ايستاد ، به همنشين هاى عبيد اللّه نگاه كرد . آن گاه به عمر بن سعد بن ابى وقّاص گفت: ميان من و تو ، خويشاوندى است و تو آن را مى دانى . برخيز تا به تو وصيّت كنم .
عمر بن سعد ، امتناع كرد. ابن زياد به وى گفت: برخيز و نزد عموزاده ات برو.
عمر بن سعد برخاست. مسلم گفت: از هنگامى كه به كوفه وارد شده ام ، هفتصد درهم بدهكارم . آن را ادا كن. جنازه ام را از ابن زياد ، تحويل بگير و به خاك بسپار ، و كسى را به سوى حسين بفرست تا او را برگرداند.
عمر بن سعد ، تمام آنچه را كه مسلم گفته بود ، براى ابن زياد باز گفت .
ابن زياد به عمر بن سعد گفت: مال تو ، اختيارش با توست . هر كارى مى خواهى ، بكن . در باره حسين نيز ، اگر او قصد ما را نداشته باشد ، ما هم با او كارى نداريم . و امّا جنازه مسلم ، شفاعت تو را در اين باره نمى پذيريم ؛ زيرا او تلاش كرد كه ما را نابود كند .
سپس گفت: پس از كشتن او، با جنازه اش مى خواهيم چه كنيم؟!

1. حُلَيّه ، نام مادر مسلم است كه كنيزى پاك دامن بود. م.

2. سميّه ، نام مادربزرگ عبيد اللّه بود كه زنى بدنام بود . م.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
318

۱۲۲۹.أنساب الأشراف عن الشعبي :اُدخِلَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ـ رَحِمَهُ اللّه ُ تَعالى ـ عَلَى ابنِ زِيادٍ ، وقَد ضُرِبَ عَلى فَمِهِ ، فَقالَ : يَابنَ عَقيلٍ ، أتَيتَ لِتَشتيتِ الكَلِمَةِ !
فَقالَ : ما لِذلِكَ أتَيتُ ، ولكِنَّ أهلَ المِصرِ كَتَبوا أنَّ أباكَ سَفَكَ دِماءَهُم ، وَانتَهَكَ أعراضَهُم ، فَجِئنا لِنَأمُرَ بِالمَعروفِ ، ونَنهى عَنِ المُنكَرِ .
فَقالَ : وما أنتَ وذاكَ ؟ وجَرى بَينَهُما كَلامٌ ، فَقَتَلَهُ. ۱

۱۲۳۰.أنساب الأشراف عن عوانة :جَرى بَينَ ابنِ عَقيلٍ وَابنِ زِيادٍ كَلامٌ ، فَقالَ لَهُ [ابنُ زِيادٍ] : إيهِ يَابنَ حُلَيّةَ ۲ ، فَقالَ لَهُ ابنُ عَقيلٍ : حُلَيّةُ خَيرٌ مِن سُمَيَّةَ ۳ وأعَفُّ. ۴

۴ / ۳۳

وَصايا مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ

۱۲۳۱.أنساب الأشراف :اُتِيَ بِهِ [أي بِمُسلِمِ بنِ عَقيلٍ] ابنَ زِيادٍ ، وقَد آمَنَهُ ابنُ الأَشعَثِ ، فَلَم يُنفَذ أمانُهُ ، فَلَمّا وَقَفَ مُسلِمٌ بَينَ يَدَيهِ ، نَظَرَ إلى جُلَسائِهِ ، فَقالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ : إنَّ بَيني وبَينَكَ قَرابَةً أنتَ تَعلَمُها ، فَقُم مَعي حَتّى اُوصِيَ إلَيكَ ، فَامتَنَعَ ، فَقالَ ابنُ زِيادٍ : قُم إلَى ابنِ عَمِّكَ .
فَقامَ ، فَقالَ [مُسلِمٌ] : إنَّ عَلَيَّ بِالكوفَةِ سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ مُذ قَدِمتُها ، فَاقضِها عَنّي ، وَانظُر جُثَّتي فَاطلُبها مِنِ ابنِ زِيادٍ فَوارِها ، وَابعَث إلَى الحُسَينِ مَن يَرُدُّهُ . فَأَخبَرَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ ابنَ زِيادٍ بِما قالَ لَهُ .
فَقالَ : أمّا مالُكَ ، فَهُوَ لَكَ تَصنَعُ فيهِ ما شِئتَ ، وأمّا حُسَينٌ ، فَإِنَّهُ إن لَم يُرِدنا لَم نُرِدهُ ، وأمّا جُثَّتُهُ ، فإنّا لا نُشَفِّعُكَ فيها ؛ لِأَنَّهُ قَد جَهَدَ أن يُهلِكَنا ، ثُمَّ قالَ : وما نَصنَعُ بِجُثَّتِهِ بَعدَ قَتلِنا إيّاهُ ؟ ! ۵

1. أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۹ .

2. حليّة: اسم ام مسلم وكانت جارية عفيفة (راجع: ص ۳۳۱ «شهادة مسلم بن عقيل»).

3. سميّة: اسم جدّة عبيد اللّه وكانت سيئة السمعة (راجع: مروج الذهب: ج ۳ ص ۱۵و الكامل في التاريخ: ج ۲ ص ۴۶۹).

4. أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۴۳ .

5. أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4312
صفحه از 454
پرینت  ارسال به