۴ / ۲۹
گريه مسلم بر امام حسين عليه السلام و خانواده اش
۱۲۱۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از قُدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى ـ: اَسترى آوردند و مسلم را بر آن ، سوار كردند و دورش را گرفتند و شمشيرش را برداشتند . در اين حال ، مسلم ـ كه گويا از زندگى و جانش نااميد شده بود ـ ، اشكش جارى شد و گفت: اين ، آغاز نيرنگ است.
محمّد بن اشعث گفت: اميدوارم برايت مشكلى پيش نيايد.
مسلم گفت: اين ، جز آرزويى بيش نيست . كجاست امان شما؟ «انا للّه و انا اليه راجعون » . و گريه كرد.
عمرو بن عبيد اللّه بن عبّاس ، به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد ، گريه نمى كند.
مسلم گفت: به خدا سوگند ، من براى جان خود ، گريه نمى كنم و براى كشتن خويش ، مرثيه نمى خوانم ، گرچه يك لحظه زيان [و گرفتارى] را هم بر خويش نمى پسندم ؛ امّا [اكنون] براى خاندانم گريه مى كنم كه به سمت من مى آيند . من براى حسين و خاندان حسين ، گريه مى كنم.
۱۲۱۵.مثير الأحزان :براى مسلم ، اَسترى آوردند و سوار شد و گويا از زندگى و جان خود ، نااميد شده بود . اشكش سرازير شد . عبيد اللّه بن عبّاس به وى گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، بى تابى نمى كند.
مسلم گفت: به خدا سوگند ، براى خود ، بى تابى نمى كنم ، گرچه يك لحظه زيان [و گرفتارى] را هم براى خود نمى پسندم. بى تابى من ، براى حسين و خانواده اوست كه با نامه من [ به خاطر بيعت مردم ،] فريفته شدند . و گفت : اين ، آغاز نيرنگ است.
۱۲۱۶.البداية و النهاية :استرى آوردند و مسلم را بر آن ، سوار كردند و شمشيرش را گرفتند . او ديگر از خود ، اختيارى نداشت . آن گاه گريست و دانست كه كشته مى شود و از [زنده ماندنِ] خود ، نااميد شد و گفت : «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ» .
برخى از كسانى كه اطراف مسلم بودند ، گفتند : كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى ، وقتى برايش چنين حوادثى رخ مى دهد ، گريه نمى كند.
مسلم گفت: بدانيد ـ به خدا سوگند ـ كه بر جان خود نمى گريم ؛ بلكه بر حسين و خاندان حسين مى گريم ؛ چرا كه او امروز يا ديروز از مكّه به طرف كوفه راه افتاده است