۱۲۰۳.المناقب ، ابن شهرآشوب :عبيد اللّه بن زياد، عمرو بن حُرَيث مخزومى و محمّد بن اشعث را به همراه هفتاد مرد فرستاد تا آن خانه را محاصره كردند . مسلم بر آنان يورش بُرد و اين شعر را مى خواند:
اين مرگ است . هر چه مى توانى ، انجام بده.تو از جام مرگ ، بى شك ، خواهى نوشيد .
پس براى [انجام] فرمان خداوند عز و جل ، استقامت داشته باشكه تقدير الهى در ميان بندگانش ، اجرا مى گردد .
مسلم ، ۴۱ نفر از مردان آنان را كشت . ابن زياد ، پيغام سرزنش براى پسر اشعث فرستاد . پسر اشعث هم جواب فرستاد كه: اى امير ! مرا به سوى شيرى درنده و شمشيرى بُرنده كه در دست قهرمانى بزرگ از خاندان بهترينِ انسان هاست، فرستاده اى.
۱۲۰۴.البداية و النهاية :سپاهيان بر مسلم ، هجوم آوردند و مسلم با شمشير ، در برابر آنان ايستاد و سه مرتبه آنان را از خانه بيرون راند . لب بالا و پايين مسلم ، ضربت خورد . آن گاه سپاهيان به سوى مسلم ، سنگ پرتاب كردند و طناب هاى حصيرى را آتش زدند [و به طرفش انداختند] ؛ ولى باز هم نتوانستند بر او دست يابند . مسلم با شمشير از خانه بيرون آمد و به نبرد با آنان پرداخت.
۱۲۰۵.الأخبار الطوال :ابن زياد به عُبَيد بن حُرَيث گفت: يكصد مرد از قبيله قريش ۱ بفرست . او خوش نداشت كه از غير قريش ۲ بفرستد و مى ترسيد طغيان كنند. آنان به راه افتادند تا به خانه اى كه مسلم در آن بود ، رسيدند . در را گشودند. مسلم با آنان به نبرد پرداخت. به سمت مسلم ، سنگ پرتاب شد . دهانش شكست و دستگير شد . او را بر استرى سوار كردند و نزد ابن زياد آوردند.