247
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۱۸۱.تذكرة الخواصّ :مسلم به درِ خانه اى آمد و آن جا نشست. زنى بيرون آمد . مسلم به وى گفت: بنده خدا ! به من آبى بده .
زن برايش آب آورد و پرسيد : كيستى؟
گفت: من ، مسلم بن عقيل هستم .
زن گفت: داخل خانه شو . و مسلم ، داخل شد.
اين زن ، مادر غلامِ محمّد بن اشعث بود. پسر، مسلم را شناخت. پس به راه افتاد و خبر را به پسر اشعث داد و او به ابن زياد ، خبر داد.

۱۱۸۲.مثير الأحزان :مسلم بن عقيل ، وارد مسجد شد تا نماز بخواند و سپس به سمت درِ كِنده [كه به خانه هاى قبيله كِنده باز مى شد ، از مسجد، بيرون] رفت . مسلم ، خود را تنها ديد و نمى دانست كجا برود، تا اين كه به خانه هاى بنى جَبَله رسيد . آن گاه بر درِ خانه زنى كه نامش طوعه بود ، ايستاد . آن زن ، انتظار پسرش را ـ كه نامش بلال بود ـ مى كشيد. مسلم از او آب خواست و زن براى او آب آورد . آن گاه مسلم ، داستان خود را گفت و زن ، او را به منزل بُرد.

۱۱۸۳.المناقب ، ابن شهرآشوب :مسلم ، حركت كرد تا به درِ خانه زنى به نام طوعه رسيد. او [كنيز اشعث و] مادر محمّد بن اشعث بود كه اُسَيد حضرمى ، با او ازدواج كرده بود و از وى پسرى به نام بلال داشت . بلال به همراه مردم ، بيرون رفته بود و مادرش بر در ، ايستاده بود و انتظار او را مى كشيد . مسلم به زن گفت: اى بنده خدا ! به من آب بده .
زن به وى آب داد. مسلم ، همان جا نشست . زن به وى گفت: بنده خدا ! نزد خانواده ات برو.
مسلم ، سكوت كرد . زن، حرف خود را تكرار كرد و مسلم ، باز، سكوت كرد . زن گفت: سبحان اللّه ! نزد خانواده ات برو.
مسلم گفت: من در اين شهر ، خانه و خانواده اى ندارم.
زن گفت: پس تو مسلم بن عقيل هستى . و به وى پناه داد. بلال، وقتى وارد خانه شد ، از اوضاع ، مطّلع گشت و خوابيد.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
246

۱۱۸۱.تذكرة الخواصّ :جاءَ [مُسلِمٌ] إلى بابٍ فَجَلَسَ عَلَيهِ ، فَجاءَتهُ امَرأَةٌ ـ أو خَرَجَت إلَيهِ ـ فَقالَ لَها : يا أمَةَ اللّه ِ اسقيني ماءً ، فَسَقَتهُ وقالَت : مَن أنتَ ؟ فَقالَ : أنَا مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ، فَقالَت : اُدخُل ، فَدَخَلَ .
وكانَتِ المَرأَةُ اُمَّ مَولىً لِمُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ ، فَعَرَفَهُ ابنُها ، فَانطَلَقَ فَأَخبَرَ ابنَ الأَشعَثِ ، فَأَخبَرَ ابنَ زِيادٍ. ۱

۱۱۸۲.مثير الأحزان :دَخَلَ [مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ] المَسجِدَ يُصَلّي ، وطَلَعَ مُتَوَجِّها نَحوَ بابِ كِندَةَ ، فَإِذا هُوَ وَحدَهُ لا يَدري أينَ يَذهَبُ ، حَتّى وَصَلَ إلى دورِ بَني جَبَلَةَ ، فَتَوَقَّفَ عَلى بابِ امرَأَةٍ اسمُها «طَوعَةُ» ، وهِيَ تَنتَظِرُ وَلَدَها وَاسمُهُ بِلالٌ ، فَاستَسقاها فَسَقَتهُ ، وأشعَرَها بِأَمرِهِ ، فَأَدخَلَتهُ. ۲

۱۱۸۳.المناقب لابن شهر آشوب :مَشى [مُسلِمٌ] حَتّى أتى إلى بابِ امرَأَةٍ يُقالُ لَها : طَوعَةُ ، كانَت اُمَّ وَلَدِ مُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ ، فَتَزَوَّجَها اُسَيدٌ الحَضرَمِيُّ فَوَلَدَت لَهُ بِلالاً ، وكانَ بِلالٌ خَرَجَ مَعَ النّاسِ واُمُّهُ قائِمَةٌ تَنتَظِرُهُ ، فَقالَ لَها مُسلِمٌ : يا أمَةَ اللّه ِ اسقيني ، فَسَقَتهُ وجَلَسَ .
فَقالَت لَهُ : يا عَبدَ اللّه ِ اذهَب إلى أهلِكَ ، فَسَكَتَ ، ثُمَّ عادَت فَسَكَتَ .
فَقالَت : سُبحانَ اللّه ِ ، قُم إلى أهلِكَ ! فَقالَ : ما لي في هذَا المِصرِ مَنزِلٌ ولا عَشيرَةٌ .
قالَت : فَلَعَلَّكَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ، فَآوَتهُ ، فَلَمّا دَخَلَ بِلالٌ عَلى اُمِّهِ وَقَفَ عَلَى الحالِ ونامَ. ۳

1. تذكرة الخواصّ : ص ۲۴۲ .

2. مثير الأحزان : ص ۳۴ .

3. المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۹۳ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4494
صفحه از 454
پرینت  ارسال به