245
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۱۷۸.مروج الذهب :به هنگام شب ، كمتر از صد نفر ، همراه مسلم بودند . مسلم ، چون ديد كه مردم از اطرافش پراكنده مى شوند ، به سمت درهاى كِنده [ كه از مسجد به طرف خانه هاى قبيله كِنده باز مى شدند] ، رفت و چون به درها[ ى مسجد ] رسيد ، جز سه نفر ، كسى با او نبود و وقتى از مسجد بيرون آمد ، هيچ كس باقى نمانده بود. مسلم ، سرگردان ماند و نمى دانست كجا برود و كسى را نيافت كه راه را به او نشان دهد.
او از اسب ، پياده شد و سرگردان در كوچه هاى كوفه مى گشت و نمى دانست به كجا مى رود ، تا اين كه به درِ خانه كنيزِ اشعث بن قيس رسيد . از او آب خواست و آن زن به وى آب داد . آن گاه زن از احوالش پرسيد. مسلم ، جريان را به وى گفت . زن ، دلش به حال مسلم سوخت و به وى پناه داد.

۱۱۷۹.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) :ياران عبيد اللّه بن زياد ، بر آنان (ياران مسلم) غلبه كردند و شب ، فرا رسيد . مسلم ، فرار كرد تا به درِ خانه زنى از قبيله كِنده به نام طوعه رسيد . آن گاه به او پناه برد .

۱۱۸۰.الأخبار الطوال :مسلم ، نماز عشا را در مسجد گزارد و كسى جز سى مرد ، با او نبود . وقتى اوضاع را چنين ديد ، پياده باز گشت و آنان نيز با وى حركت كردند . او به سمت قبيله كِنده مى رفت. اندكى كه گذشت، نگاه كرد و ديگر كسى را نديد و انسانى را نيافت كه راه را به وى نشان دهد . در تاريكى شب ، سرگردان حركت مى كرد تا به [محلّه] قبيله كِنده رسيد . زنى را ديد كه بر درِ خانه اى ايستاده و منتظر پسرش است . آن زن ، از كسانى بود كه با مسلم ، سختگيرى نمى كردند . آن زن ، او را پناه داد و به داخل خانه اش بُرد . پسر آن زن آمد و پرسيد : در خانه كيست؟
زن ، جريان را به وى گفت و دستور داد كه آن را كتمان كند.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
244

۱۱۷۸.مروج الذهب :فَلَم يُمسِ مُسلِمٌ ومَعَهُ غَيرَ مِئَةِ رَجُلٍ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَى النّاسِ يَتَفَرَّقونَ عَنهُ ، سارَ نَحوَ أبوابِ كِندَةَ ، فَما بَلَغَ البابَ إلّا ومَعَهُ مِنهُم ثَلاثَةٌ ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ البابِ فَإِذا لَيسَ مَعَهُ مِنهُم أحَدٌ ، فَبَقِيَ حائِرا لا يَدري أينَ يَذهَبُ ، ولا يَجِدُ أحَدا يَدُلُّهُ عَلَى الطَّريقِ .
فَنَزَلَ عَن فَرَسِهِ ، ومَشى مُتَلَدِّدا في أزِقَّةِ الكوفَةِ ، لا يَدري أينَ يَتَوَجَّهُ ، حَتَّى انتَهى إلى بابِ مَولاةٍ لِلأَشعَثِ بنِ قَيسٍ ، فَاستَسقاها ماءً فَسَقَتهُ ، ثُمَّ سَأَلَتهُ عَن حالِهِ ، فَأَعلَمَها بِقَضِيَّتِهِ ، فَرَقَّت لَهُ وآوَتهُ. ۱

۱۱۷۹.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) :وكَثَرَهُم أصحابُ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ ، وجاءَ اللَّيلُ فَهَرَبَ مُسلِمٌ ، حَتّى دَخَلَ عَلَى امرَأَةٍ مِن كِندَةَ يُقالُ لَها : طَوعَةُ ، فَاستَجارَ بِها. ۲

۱۱۸۰.الأخبار الطوال :صَلّى مُسلِمٌ العِشاءَ فِي المَسجِدِ ، وما مَعَهُ إلّا زُهاءُ ثَلاثينَ رَجُلاً ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ مَضى مُنصَرِفا ماشِيا ومَشَوا مَعَهُ ، فَأَخَذَ نَحوَ كِندَةَ ، فَلَمّا مَضى قَليلاً التَفَتَ فَلَم يَرَ مِنهُم أحَدا ، ولَم يُصِب إنسانا يَدُلُّهُ عَلَى الطَّريقِ ، فَمَضى هائِما عَلى وَجهِهِ في ظُلمَةِ اللَّيلِ ، حَتّى دَخَلَ عَلى كِندَةَ . فَإِذَا امرَأَةٌ قائِمَةٌ عَلى بابِ دارِها تَنتَظِرُ ابنَها ـ وكانَت مِمَّن خَفَّ مَعَ مُسلِمٍ ـ فَآوَتهُ وأدخَلَتهُ بَيتَها .
وجاءَ ابنُها ، فَقالَ : مَن هذا فِي الدّارِ ؟ فَأَعلَمَتهُ ، وأمَرَتهُ بِالكِتمانِ. ۳

1. مروج الذهب : ج ۳ ص ۶۷ .

2. الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۶۱ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۲۹۹ نحوه وراجع : الملهوف : ص ۱۱۹ .

3. الأخبار الطوال : ص ۲۳۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4606
صفحه از 454
پرینت  ارسال به