179
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۴ / ۱۴

فرستادن مال و جاسوس براى شناسايى محلّ مسلم

۱۱۳۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو ودّاك ـ: ابن زياد ، غلامش را كه مَعقِل نام داشت ، فرا خواند و به وى گفت: سه هزار درهم بگير و مسلم و يارانش را پيدا كن و اين سه هزار درهم را به آنان بده و بگو : با اين پول با دشمنانتان بجنگيد و خود را يكى از آنان نشان بده. اگر اين پول را به آنان بدهى ، به تو اعتماد و اطمينان خواهند كرد و كارهاى سرّى شان را از تو پنهان نمى كنند . صبح و شام با آنان رفت و آمد كن.
مَعقِل ، پول را گرفت و نزد مسلم بن عَوسَجه اسدى (از قبيله بنى سعد بن ثَعلَبه) در مسجد اعظم آمد ، كه نماز مى خواند . از مردم شنيد كه مى گفتند : او براى حسين ، بيعت مى گيرد. نزد او آمد و نشست تا از نماز، فارغ شد.
آن گاه گفت: اى بنده خدا ! من مردى شامى هستم و هم پيمان قبيله ذو كِلاع. خداوند به من ، محبّت اهل بيت و دوستانشان را عنايت فرموده است. اين ، سه هزار درهم است و مى خواهم با مردى از اهل بيت كه شنيده ام به كوفه آمده و براى پسر دختر پيامبر خدا ، بيعت مى گيرد ، ديدار كنم . من به دنبال ديدار او هستم ؛ ولى كسى را نيافتم كه مرا به سوى او راه نمايى كند و كسى محلّ او را نمى شناسد . اينك در مسجد نشسته بودم كه از مردم شنيدم كه مى گفتند : اين مرد با خاندان پيامبر ، آشناست . به نزد تو آمدم تا اين پول را بگيرى و مرا نزد آقاى خود ببرى تا با او بيعت كنم . اگر خواستى ، پيش از ديدار او ، از من بيعت بگير.
مسلم بن عوسجه گفت: خداوند را سپاس گزار باش كه مرا ديدى . من هم خوش حالم كه تو به آنچه دوست دارى ، مى رسى. اميد است خداوند به وسيله تو ، خاندان پيامبر را يارى كند. البتّه از اين كه مرا پيش از استوارى كار ، شناختى ، ناراحتم ، از ترس اين طاغوت و قدرت او.
آن گاه پيش از رفتن، از او بيعت گرفت و از او پيمان هاى سخت گرفت كه خيرخواه و روراست باشد و امور را پنهان كند. معقل نيز ضمانت داد. آن گاه به وى گفت : روزها به منزل من ، رفت و آمد كن تا براى تو اجازه ملاقات با مسلم را بگيرم. مَعقِل به همراه مردم ، رفت و آمد مى كرد تا برايش اذن بگيرد... .
مَعقِل ـ همان غلام ابن زياد بود كه ابن زياد ، وى را با پول، به سوى مسلم و يارانش فرستاده بود ـ ، روزهايى را به خانه مسلم بن عوسجه ، رفت و آمد كرد تا او را نزد مسلم بن عقيل ببرد ، تا اين كه پس از مرگ شَريك بن اَعوَر ، او را نزد مسلم برد و تمام اخبار را به وى داد و مسلم از او بيعت گرفت و به ابو ثُمامه صاعدى دستور داد اموالى را كه آورده بود ، بگيرد.
ابو ثمامه كسى بود كه اموال را تحويل مى گرفت و كمك ها را جمع آورى مى كرد. او سلاح مى خريد ؛ چون خُبره اين كار بود و از جنگجويان عرب و سرشناسان شيعه بود.
اين مرد (مَعقِل) ، يكسره نزد آنان رفت و آمد مى كرد. او نخستين كسى بود كه مى آمد و آخرين كسى بود كه مى رفت . اخبار را مى شنيد و از اسرار ، باخبر مى شد و سپس مى رفت و همه را در گوش ابن زياد مى گفت.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
178

۴ / ۱۴

بَثُّ العُيونِ والأَموالِ لِمَعرِفَةِ مَكانِ مُسلِمٍ

۱۱۳۴.تاريخ الطبري عن أبي الودّاك :دَعا ابنُ زِيادٍ مَولىً يُقالُ لَهُ مَعقِلٌ ، فَقالَ لَهُ : خُذ ثَلاثَةَ آلافِ دِرهَمٍ ، ثُمَّ اطلُب مُسلِمَ بنَ عَقيلٍ ، وَاطلُب لَنا أصحابَهُ ، ثُمَّ أعطِهِم هذِهِ الثَّلاثَةَ آلافٍ ، فَقُل لَهُم : اِستَعينوا بِها عَلى حَربِ عَدُوِّكُم ، وأعلِمهُم أنَّكَ مِنهُم ؛ فَإِنَّكَ لَو قَد أعطَيتَها إيّاهُمُ اطمَأَنّوا إلَيكَ ، ووَثِقوا بِكَ ، ولَم يَكتُموك شَيئا مِن أخبارِهِم ، ثُمَّ اغدُ عَلَيهِم ورُح .
فَفَعَلَ ذلِكَ ، فَجاءَ حَتّى أتى إلى مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ الأَسَدِيِّ ـ مِن بَني سَعدِ بنِ ثَعلَبَةَ ـ فِي المَسجِدِ الأَعظَمِ وهُوَ يُصَلّي ، وسَمِعَ النّاسَ يَقولونَ : إنَّ هذا يُبايِعُ لِلحُسَينِ عليه السلام ، فَجاءَ فَجَلَسَ حَتّى فَرَغَ مِن صَلاتِهِ .
ثُمَّ قالَ : يا عَبدَ اللّه ِ ، إنِّي امرُؤٌ مِن أهلِ الشّامِ ، مَولى لِذِي الكِلاعِ ، أنعَمَ اللّه ُ عَلَيَّ بِحُبِّ أهلِ هذَا البَيتِ ، وحُبِّ مَن أحَبَّهُم ، فَهذِهِ ثَلاثَةُ آلافِ دِرهَمٍ ، أرَدتُ بِها لِقاءَ رَجُلٍ مِنهُم بَلَغَني أنَّهُ قَدِمَ الكوفَةَ ، يُبايِعُ لِابنِ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وكُنتُ اُريدُ لِقاءَهُ فَلَم أجِد أحَدا يَدُلُّني عَلَيهِ ، ولا يَعرِفُ مَكانَهُ ، فَإِنّي لَجالِسٌ آنِفا فِي المَسجِدِ ؛ إذ سَمِعتُ نَفَرا مِنَ المُسلِمينَ يَقولونَ : هذا رَجُلٌ لَهُ عِلمٌ بِأَهلِ هذَا البَيتِ ، وإنّي أتَيتُكَ لِتَقبِضَ هذَا المالَ ، وتُدخِلَني عَلى صاحِبِكَ فَاُبايِعَهُ ، وإن شِئتَ أخَذتَ بَيعَتي لَهُ قَبلَ لِقائِهِ .
فَقالَ : اِحمَدِ اللّه َ عَلى لِقائِكَ إيّايَ ، فَقَد سَرَّني ذلِكَ لِتَنالَ ما تُحِبُّ ، ولِينصُرَ اللّه ُ بِكَ أهلَ بَيتِ نَبِيِّهِ ، ولَقَد ساءَني مَعرِفَتُكَ إيّايَ بِهذَا الأَمرِ مِن قَبلِ أن يَنمى ۱ ، مَخافَةَ هذَا الطّاغِيَةِ وسَطوَتِهِ .
فَأَخَذَ بَيعَتَهُ قَبلَ أن يَبرَحَ ، وأخَذَ عَلَيهِ المَواثيقَ المُغَلَّظَةَ ، لَيُناصِحَنَّ ولَيَكتُمَنَّ ، فَأَعطاهُ مِن ذلِكَ ما رَضِيَ بِهِ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : اِختَلِف إلَيَّ أيّاما في مَنزِلي ، فَأَنَا طالِبٌ لَكَ الإِذنَ عَلى صاحِبِكَ . فَأَخَذَ يَختَلِفُ مَعَ النّاسِ ، فَطَلَبَ لَهُ الإِذنَ ... .
ثُمَّ إنَّ مَعقِلاً ـ مَولَى ابنِ زِيادٍ الَّذي دَسَّهُ بِالمالِ إلَى ابنِ عَقيلٍ وأصحابِهِ ـ اختَلَفَ إلى مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ أيّاما ، لِيُدخِلَهُ عَلَى ابنِ عَقيلٍ ، فَأَقبَلَ بِهِ حَتّى أدخَلَهُ عَلَيهِ بَعدَ مَوتِ شَريكِ بنِ الأَعوَرِ ، فَأَخبَرَهُ خَبَرَهُ كُلَّهُ ، فَأَخَذَ ابنُ عَقيلٍ بَيعَتَهُ ، وأمَرَ أبا ثُمامَةَ الصائِدِيَّ فَقَبَضَ مالَهُ الَّذي جاءَ بِهِ .
وهُوَ [أي أبو ثُمامَةَ] الَّذي كانَ يَقبِضُ أموالَهُم ، وما يُعينُ بِهِ بَعضُهُم بَعضا ، يَشتَري لَهُمُ السِّلاحَ ، وكانَ بِهِ بَصيرا ، وكانَ مِن فُرسانِ العَرَبِ ووُجوهِ الشّيعَةِ .
وأقبَلَ ذلِكَ الرَّجُلُ يَختَلِفُ إلَيهِم ، فَهُوَ أوَّلُ داخِلٍ وآخِرُ خارِجٍ ، يَسمَعُ أخبارَهُم ويَعلَمُ أسرارَهُم ، ثُمَّ يَنطَلِقُ بِها حَتّى يَقِرَّها في اُذُنِ ابنِ زِيادٍ. ۲

1. نمى : زاد وكثر ، ونمى الماء : طَما وارتفع (تاج العروس : ج ۲ ص ۲۶۴ «نمى») .

2. تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۶۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۷ ، مقاتل الطالبيّين : ص ۱۰۰ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۴۵ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۳۹ كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۴۲ وراجع : أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۶ ومروج الذهب : ج ۳ ص ۶۷ والبداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۵۳ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4246
صفحه از 454
پرینت  ارسال به